تحولات نوين منافع ملي و تاثير آن بر ماهيت و گستره اصل عدم مداخله

بررسي تحولات مربوط به منافع ملي دولت‌ها  هنگامي اهميت مي‌يابد كه دريابيم منافع ملي، در حكم شمشيري دولبه براي دولت‌ها به شمار مي‌رود. از يك سو برخي دولت‌ها با حربه دستيابي به منافع ملي و يا صيانت از آن، هيچ‌گونه  مداخله‌اي را بر نمي‌تابند و از سوي ديگر برخي دولت‌ها در اقدامي متعارض، رفتار مداخله‌جويانه خود را در پوشش منافع ملي حياتي توجيه مي‌كنند. اين امر ضرورت انجام يك پژوهش جامع و مستقل به منظور يافتن نسبتي ميان تغييرات در منافع ملي و اصل عدم‌مداخله را بيش از پيش آشكار مي‌سازد. مقاله پيش‌رو با روش توصيفي – تحليلي در پي يافتن پاسخ براي اين پرسش كليدي بوده است كه منافع ملي به ويژه در طي ساليان اخير با چه نوع تحولاتي مواجه بوده و اين تحولات چه تاثيري بر ساحت اصل عدم‌مداخله و قوت و ضعف آن نهاده است؟ يافته‌هاي مقاله، نشان مي‌دهد كه  روند تحولات در حوزه منافع ملي عمدتاَ در راستاي حقوق بنيادين بشر و منفعت كلي جامعه بين‌المللي در حال شكل گرفتن بوده و دستاورد اين تحولات نيز در نهايت كاهش اختيارات دولت‌ها در استناد به منافع ملي براي توجيه توسل به اصل عدم‌ مداخله بوده است.