عنوان مقاله :
تطوّر قاعده بسيط الحقيقة در فلسفه اسلامي و دستاوردها و نتايج آن
پديد آورندگان :
عليانسب ، ضياءالدين دانشگاه حضرت معصومه(سلام الله عليها) قم - گروه قرآن و حديث , پورعلي ، ابراهيم حوزه علميه قم
كليدواژه :
بسيط الحقيقه , ملاصدرا , فلوطين , فارابي , شيخ اشراق , ميرداماد , وحدت در كثرت , كثرت در وحدت
چكيده فارسي :
قاعده «بَسيطَةُ الْحَقيقَةِ كلالأشياء و ليس بشيء منها» از مهمترين مباحث موجود در مبحث الهيات بالمعني الاخص است كه صدرالمتألهين مدّعي شده است كسي به غير از فلوطين و او بر آن اطلاع پيدا نكرده است. اما آيا ديگر فلاسفه در تطوّر و تكامل مفاد قاعده مؤثر بودهاند؟ تكامل اين قاعده، چه مشكلات فلسفي را حل كرده و چه دستاوردهايي در حكمت صدرايي به بار نشانده است؟ با توجه به اينكه اين قاعده در دو ساحت وحدت در كثرت و ساحت كثرت در وحدت قابل معناكردن ميباشد، اين نوشته بر آن است با اثبات اينكه ملاصدرا در فهم اصل اين قاعده، در هر دو ساحت، وام دار آيات و روايات و شهودات عرفاست، سعي كرده است تطور اين قاعده را در ميان فلاسفه قبل از ملاصدرا به روش توصيفي-تحليلي در معرض نقد و كاوش قرار دهد. از اين رو فلوطين سعي كرد مفاد اين قاعده را در هر دو ساحت بيان كند. اما فارابي، شيخ اشراق و ميرداماد، تنها در ساحت كثرت در وحدت، با چشم پوشي از مبانيشان در تطور اين قاعده نقش داشتهاند. نيز ملاصدرا و پيروانش در سير تكامل حكمت متعاليه در موارد عديدهاي، مثل رابطه ذات باري تعالي با علمش يا رابطه نفس با قوايش، از اين قاعده در هر دو ساحت استفاده كردهاند.