عنوان مقاله :
بررسي رأي ابنسينا و خواجه نصيرالدين توسي در «علم و غايت قواي طبيعي»
پديد آورندگان :
حسيني ، محسن دانشگاه تربيت دبير شهيد رجايي , صلواتي ، عبدالله دانشگاه تربيت دبير شهيد رجايي - دانشكده علوم انساني - گروه الهيات و معارف اسلامي , موسوي خو ، امين دانشگاه تربيت دبير شهيد رجايي
كليدواژه :
ابن سينا , خواجه نصيرالدين توسي , قواي طبيعي , علم فاعلهاي طبيعي , غايت قواي طبيعي
چكيده فارسي :
فخررازي در شرح خود بر اشارات مسئله علم و غايت داشتن قواي طبيعي را مورد اشكال قرار ميدهد. خواجه نصير الدين توسي در پاسخ به او دو نكته ذكر ميكند. اول) غايت مقتضاي ذات طبيعت است. دوم) قواي طبيعي شعورٌ مايي دارند. يافتههاي ما در اين تحقيق نشان ميدهد به كار بردن تعبير شعورٌ ما براي قواي طبيعي در حكمت مشا اختصاص به خواجه نصير دارد و در آثار ابنسينا يافت نميشود. درباره پاسخهاي اين دو فيلسوف به مسئله علم و غايت قواي طبيعي نيز ميتوان گفت ابنسينا در مسئله علم و غايت قواي طبيعي سخن واحدي ندارد. او در الهيات شفا، فاعلهاي جسماني را فاقد ادراك و اراده ميداند كه فعل يكنواخت دارند. اما در نمط هشتم اشارات به وجود شوق و عشق طبيعي يا ارادي براي اشيا جسماني قائل است. در طبيعيات شفا اگرچه مجموع طبيعت را غايتمند خوانده اما شوق هيولي به صورت را رد ميكند. در رساله درباره عشق براي هيولي، صورت و اعراض عشق غريزي و فطري ثابت ميكند. خواجه توسي نيز اگرچه غايتمند بودن مجموعه طبيعت را پذيرفته است اما درباره وجود شعورٌما براي قواي طبيعي توضيحي ارائه نميكند. براساس استنباط ما، آنچه ايندو فيلسوف به عنوان غايت قواي طبيعي مطرح كردهاند به ماينتهي اليه الحركه شبيهتر است تا مابه الحركه، همچنين ميتوان غايت را به مبادي عاليه قواي طبيعي نسبت داد تا فاعلهاي جسماني؛ سير به سوي معشوق حقيقي، از نگاه ابنسينا ذاتي همه موجودات ولو بدون علم و اراده است. به كاربردن تعبير شعورٌما براي قواي طبيعي در حكمت مشاء اختصاص به خواجه نصير دارد و در آثار ابن سينا يافت نمي شود . ابن سينا در مسئله ي علم و غايت قواي طبيعي سخن واحدي ندارد. او در الهيات شفا فاعل هاي جسماني را فاقد ادراك و اراده مي داند كه فعل يكنواخت دارند. اما در نمط هشتم اشارات به وجود شوق و عشق طبيعي يا ارادي براي اشياء جسماني قائل است. در طبيعيات شفا اگرچه مجموع طبيعت را غايتمند خوانده، اما شوق هيولي به صورت را رد مي كند. در رساله ي درباره ي عشق براي هيولي، صورت و اعراض، عشق غريزي و فطري ثابت مي كند. خواجه ي توسي نيز اگرچه غايتمندبودن مجموعه ي طبيعت را پذيرفته است، درباره ي وجود شعورمٌا براي قواي طبيعي توضيحي ارائه نمي كند. برطبق استنباط ما و بر اساس روش احصا و تحليل داده هاي مربوط و مقايسه و ارزيابي آنها مي توان گفت آنچه اين دو فيلسوف غايت قواي طبيعي ناميده اند به ماينتهي اليه الحركه شبيهتر است تا مابه الحركه ، همچنين ميتوان غايت را به مبادي عاليه قواي طبيعي نسبت داد تا فاعل هاي جسمنا ي. سير به سوي معشوق حقيقي ، از نگاه ابن سينا ، ذاتيِ همه ي موجودات ولو بدون علم و اراده است. .
عنوان نشريه :
انديشه ديني
عنوان نشريه :
انديشه ديني