شماره ركورد :
1396103
عنوان مقاله :
بررسي رأي ابن‏سينا و خواجه نصيرالدين توسي در «علم و غايت قواي طبيعي»
پديد آورندگان :
حسيني ، محسن دانشگاه تربيت دبير شهيد رجايي , صلواتي ، عبدالله دانشگاه تربيت دبير شهيد رجايي - دانشكده علوم انساني - گروه الهيات و معارف اسلامي , موسوي خو ، امين دانشگاه تربيت دبير شهيد رجايي
از صفحه :
25
تا صفحه :
46
كليدواژه :
ابن ‏سينا , خواجه نصيرالدين توسي , قواي طبيعي , علم فاعل‏هاي طبيعي , غايت قواي طبيعي
چكيده فارسي :
فخررازي در شرح خود بر اشارات مسئله علم و غايت داشتن قواي طبيعي را مورد اشكال قرار مي‏دهد. خواجه نصير الدين توسي در پاسخ به او دو نكته ذكر مي‏كند. اول) غايت مقتضاي ذات طبيعت است. دوم) قواي طبيعي شعورٌ مايي دارند. يافته‏هاي ما در اين تحقيق نشان مي‏دهد به كار بردن تعبير شعورٌ ما براي قواي طبيعي در حكمت مشا اختصاص به خواجه نصير دارد و در آثار ابن‏سينا يافت نمي‏شود. درباره پاسخ‏هاي اين دو فيلسوف به مسئله علم و غايت قواي طبيعي نيز مي‏توان گفت ابن‏سينا در مسئله علم و غايت قواي طبيعي سخن واحدي ندارد. او در الهيات شفا، فاعل‏هاي جسماني را فاقد ادراك و اراده مي‏داند كه فعل يكنواخت دارند. اما در نمط هشتم اشارات به وجود شوق و عشق طبيعي يا ارادي براي اشيا جسماني قائل است. در طبيعيات شفا اگرچه مجموع طبيعت را غايتمند خوانده اما شوق هيولي به صورت را رد مي‏كند. در رساله درباره عشق براي هيولي، صورت و اعراض عشق غريزي و فطري ثابت مي‏كند. خواجه توسي نيز اگرچه غايتمند بودن مجموعه طبيعت را پذيرفته است اما درباره وجود شعورٌما براي قواي طبيعي توضيحي ارائه نمي‏كند. براساس استنباط ما، آنچه اين‏دو فيلسوف به عنوان غايت قواي طبيعي مطرح كرده‏اند به ماينتهي اليه الحركه شبيه‏تر است تا مابه الحركه، همچنين مي‏توان غايت را به مبادي عاليه قواي طبيعي نسبت داد تا فاعل‏هاي جسماني؛ سير به سوي معشوق حقيقي، از نگاه ابن‏سينا ذاتي همه موجودات ولو بدون علم و اراده است. به كاربردن تعبير شعورٌما براي قواي طبيعي در حكمت مشاء اختصاص به خواجه نصير دارد و در آثار ابن سينا يافت نمي شود . ابن سينا در مسئله ي علم و غايت قواي طبيعي سخن واحدي ندارد. او در الهيات شفا فاعل هاي جسماني را فاقد ادراك و اراده مي داند كه فعل يكنواخت دارند. اما در نمط هشتم اشارات به وجود شوق و عشق طبيعي يا ارادي براي اشياء جسماني قائل است. در طبيعيات شفا اگرچه مجموع طبيعت را غايتمند خوانده، اما شوق هيولي به صورت را رد مي كند. در رساله ي درباره ي عشق براي هيولي، صورت و اعراض، عشق غريزي و فطري ثابت مي كند. خواجه ي توسي نيز اگرچه غايتمندبودن مجموعه ي طبيعت را پذيرفته است، درباره ي وجود شعورمٌا براي قواي طبيعي توضيحي ارائه نمي كند. برطبق استنباط ما و بر اساس روش احصا و تحليل داده هاي مربوط و مقايسه و ارزيابي آنها مي توان گفت آنچه اين دو فيلسوف غايت قواي طبيعي ناميده اند به ماينتهي اليه الحركه شبيهتر است تا مابه الحركه ، همچنين ميتوان غايت را به مبادي عاليه قواي طبيعي نسبت داد تا فاعل هاي جسمنا ي. سير به سوي معشوق حقيقي ، از نگاه ابن سينا ، ذاتيِ همه ي موجودات ولو بدون علم و اراده است. .
عنوان نشريه :
انديشه ديني
عنوان نشريه :
انديشه ديني
لينک به اين مدرک :
بازگشت