نوليبراليسم و اقتصاد سياسي دولت و طبقه در كرانه باختري

فهم ماهيت تحولات ساختاري و دگرگوني اقتصاد سياسي خاورميانه و شمال آفريقا بدون فهم جريان مدرن سازي وسياست هاي نوليبراليستي در اين منطقه ممكن نيست.شواهدگوياي آن است كه خروجي سياست هاي نوليبرالي در منطقه، برهم خوردن مدل هاي انباشت سرمايه به شكل ناموزون، شكل گرفتن آرايش طبقاتي جديد و پيدايي سرمايه داري گلخانه اي در داخل است مقاله حاضر با روش توصيفي تحليلي، در صدد پاسخ به اين سوال اصلي است كه نوليبراليسم و اهداف و شاخص هاي آن در خاورميانه چه تاثيري بر ماهيت اقتصاد سياسي منطقه و شكل گيري طبقات جديد به نفع حاكميت هاي موجود داشته است؟مقاله حاضر با روش توصيفي تحليلي، در صدد پاسخ به اين سوال اصلي است كه نوليبراليسم و اهداف و شاخص هاي آن در خاورميانه چه تاثيري بر ماهيت اقتصاد سياسي منطقه و شكل گيري طبقات جديد به نفع حاكميت هاي موجود داشته است؟يافته هاي پژوهش در قالب فرضيه بر اين باور است كه اعمال سياست هاي نوليبراليستي بعنوان پروژه اي به شدت دولت محور، موجب بين المللي شدن سرمايه به نفع دولت هاي اقتدارگرا بعنوان مديران منظم سرمايه داري در داخل، شكل گيري سرمايه داري وطن گريز و همسوبا سرمايه داري جهاني، تعديل ساختاري شديد و ايجاد نظام نابرابرمالكيت زمين و نابودي كشاورزي وابسته به بازارهاي جهاني، خصوصي سازي تحت هدايت موسسات مالي بين المللي ، واردات فزاينده و بازاري شدن از طريق ادغام ناموزون در مدارهاي انباشت سرمايه داري جهاني شده است.