عنوان مقاله :
ارزيابي تنوع بومنظامهاي زراعي در افغانستان
پديد آورندگان :
جامي ، محمد يوسف دانشگاه هرات - دانشكده كشاورزي - گروه اگرونومي گروه اگروتكنولوژي , كوچكي ، عليرضا دانشگاه فردوسي مشهد - دانشكده كشاورزي - گروه اگروتكنولوژي , نصيري محلاتي ، مهدي دانشگاه فردوسي مشهد - دانشكده كشاورزي - گروه اگروتكنولوژي , خرم دل ، سرور دانشگاه فردوسي مشهد - دانشكده كشاورزي - گروه اگروتكنولوژي , نظريان ، رامين دانشگاه هرات - دانشكده كشاورزي - گروه اگرونومي
كليدواژه :
نظام هاي زراعي , كشاورزي فارياب , تناوب زراعي , ديم كاري
چكيده فارسي :
سابقه و هدف: نظام هاي كشاورزي فشرده عمدتاً نظام هاي تك كشتي هستند كه در آن به روابط متقابل بين موجودات زنده و محيط زيست توجهي نمي شود. فشردهسازي در ابعاد مكاني و زماني و استفاده بيرويه از نهاده هاي برون مزرعه اي موجب ايجاد بومنظام هايي با تنوع كمتر و خطر پذيري بيشتر شده است. افغانستان داراي اقتصاد مبتني بر كشاورزي بوده و امنيت غذايي مردم عمدتاً به توليدات كشاورزي در سطح ملي وابسته است. با اين حال، در سالهاي اخير توليد مواد غذايي در كشور به دليل شرايط پيچيده سياسي با تهديد مواجه شده است. استفاده مناسب از تنوع زيستيميتواند نظام هاي توليد محصول را در روش هاي كم نهاده تقويت كند. باوجود اين، تاكنون در كشور تحقيقاتي در مورد اين موضوع مهم صورت نگرفته، لذا اين مطالعه به منظور ارزيابي تنوعبومنظام هاي كشاورزي افغانستان در سطح نظام هاي زراعي انجام شد.مواد و روشها: در اين پژوهش، دادههاي مورد نياز از طريق پرسشنامههاي جمع آوري شده از 388 شهرستان در 34 استان كشور افغانستان استخراج گرديد. بدين منظور تمام استان ها و حداقل 10 درصد شهرستان هاي واقع در هر استان بر اساس سطح زير كشت گونه هاي زراعي در سراسر استان ها انتخاب و مورد ارزيابي قرار گرفتند. البته اطلاعات ثبت شده ملي و داده هاي موجود در مراكز مديريت كشاورزي استان ها نيز مورد استفاده قرار گرفت. نظام هاي توليد موجود با استفاده از تحليل خوشه اي متمايز شدند. تناوب زراعي رايج در استان هاي مختلف نيز از پرسشنامه ها استخراج و در جدول مربوطه گنجانده شد.نتايج و بحث: نتايج نشان داد كه استان هاي اين كشور تشابه زيادي از نظر مقياس تخصيص اراضي به كشت غلات دارند. با توجه به تجزيه خوشه اي1، از آنجا كه غلات بين حداقل 41.2 درصد (استان ميدان وردك) و حداكثر 96.7 درصد (استان كنر)، سطح زير كشت استان هاي مختلف را به خود اختصاص داد، مشخص شد كه نظام كشاورزي افغانستان عملاً بر كشت غلات و بخصوص گندم استوار است. حبوبات، سبزي ها و صيفي جات، گياهان صنعتي و گياهان علوفه اي به ترتيب حداكثر برابر با 14.2، 55.5، 33.4، 38.2 درصد از سطح زير كشت ساير محصولات عمده كشاورزي را به ترتيب در استان هاي دايكندي، نيمروز، بلخ و لوگر تشكيل مي دهند. مطالعه تناوب هاي زراعي نشان داد كه در اكثر استان ها، غلات كشت غالب بوده و ديگر محصولات از قبيل: حبوبات، سبزي ها و صيفي جات، گياهان صنعتي و گياهان علوفه اي به عنوان كشت دوم و همراه با غلات در تناوب قرار دارند. تناوب هاي زراعي رايج در اين كشور نيز عمدتا مبتني بر كشت گندم بوده و داراي تنوع زيادي نيستند. در افغانستان علاوه بر كشاورزي فارياب، ديم كاري هم رواج دارد كه 32 درصد تمام اراضي زير كشت را شامل مي شود.نتيجه گيري: نتايج بيانگر اين است كه نظام كشاورزي افغانستان شباهت زيادي به بومنظام هاي زراعي كشورهاي همسايه از جمله ايران داشته و بر مبناي كشت گندم توسعه يافته است. بعلاوه تنوع بوم نظام هاي زراعي نسـبتاً فقير و مديريت آنها مبتني بر زراعت هاي آبي يكنواخت در تناوب هاي كوتاه مدت طراحي شده است. همچنين به دليل توان مالي اندك كشاورزان، توليد در قالب نظام هاي كم نهاده انجام مي شود. بنابراين مهم ترين راهكار براي كشاورزان فقير كه به منابع دسترسي ندارند، بالابردن سطح تنوع گونه اي و ژنتيكي در جهت افزايش توليد بدون نياز به نهاده هاي خارجي مي باشد.