اثربخشي مداخله ذهن‌آگاهي مبتني بر هنر بر اضطراب دانش‌آموزان با ناتواني يادگيري

پژوهش حاضر با هدف بررسي اثربخشي مداخله ذهن‌‌آگاهي مبتني بر هنر بر اضطراب دانش‌آموزان با ناتواني يادگيري انجام گرفت. روش پژوهش حاضر، طرح شبه آزمايشي با پيش‌‌آزمون، پس‌آزمون و گروه كنترل و دوره پيگيري بود. جامعه آماري دانش‌آموزان داراي ناتواني يادگيري بودند كه در سال تحصيلي 1399-1400 به مراكز ناتواني يادگيري شهر شيراز مراجعه كرده بودند (200 پسر و 150 دختر) و 30 نفر از آنان (17 پسر و 13 دختر) در محدوده 8 تا 11 سال (پايه دوم تا پنجم ابتدايي) به شيوه نمونه گيري در دسترس انتخاب و به صورت تصادفي در دو گروه آزمايش (8 پسر و 7 دختر) و كنترل (9 پسر و 6 دختر) گمارده شدند. سپس ‌مقياس چندبُعدي اضطراب كودكان (MASC) (مارچ، پاركر، ساليوان، استالينگراد و كنرز، ۱۹۹۷) به عنوان پيش‌آزمون در هر دو گروه اجرا گرديد و سپس مداخله ذهن‌آگاهي مبتني بر هنر  در 12 جلسه بر روي گروه آزمايش انجام شد. بلافاصله پس از پايان مداخله مجدداً مقياس اضطراب كودكان به عنوان پس‌آزمون و يك ماه بعد از مداخله به منظور پيگيري از هر دو گروه گرفته شد و داده‌ها با نرم افزارSPSS  نسخه 25 و از طريق تحليل واريانس با اندازه گيري مكرر مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. يافته‌ها نشان داد كه تفاوت معناداري در نمره اضطراب در دو گروه در مرحله پيش آزمون و پس‌آزمون وجود داشت، بدين صورت كه مداخله ذهن‌‌آگاهي مبتني بر هنر به طور معناداري منجر به كاهش اضطراب در گروه آزمايش شد. در نتيجه پيشنهاد مي‌شود برنامه مداخله ذهن‌‌آگاهي مبتني بر هنر جهت بهبود اضطراب كودكان با ناتواني يادگيري مورد استفاده قرار گيرد.