عنوان مقاله :
الگوي ساختاري درد مزمن براساس ذهنآگاهي، حمايت اجتماعي و رويدادهاي زندگي با ميانجيگري فاجعهسازي درد
پديد آورندگان :
بهرامي كوهشاهي ، سوسن دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي , گلشني ، فاطمه دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي - گروه روانشناسي عمومي , باغداساريانس ، آنيتا دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي - گروه روانشناسي عمومي , قنبري پناه ، افسانه دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي - گروه مشاوره
كليدواژه :
درد مزمن , ذهنآگاهي , حمايت اجتماعي , رويدادهاي زندگي , فاجعهسازي درد
چكيده فارسي :
زمينه: حالات هيجاني و شناختي به طور مستقيم بر مكانيسمهاي عصبي درد مزمن تأثير ميگذارند و افزايش درد به گونهاي منفي حالتهاي هيجاني و شناختي فرد را تحت تأثير قرار ميدهد. علي رغم وجود شواهد فزاينده پژوهشي از اثرات متغيرهاي روانشناختي مانند ذهن آگاهي، حمايت اجتماعي، استرس و فاجعه سازي درد بر پديده درد مزمن، اثرات كلي اين متغيرها در قالب مدل جامع علي كمتر مورد بررسي قرار گرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسي الگوي ساختاري درد مزمن براساس ذهن آگاهي، حمايت اجتماعي و رويدادهاي زندگي با ميانجي گري فاجعه سازي درد انجام شد. روش: روش مطالعه حاضر، توصيفي-همبستگي از نوع مدل يابي معادلات ساختاري بود. جامعه آماري پژوهش شامل تمامي بيماران زن و مرد مبتلا به درد مزمن بود كه براي پيگيري درمان در سال 1401 با مشكلات مرتبط با درد عضلاني-اسكلتي و آرتريت روماتوئيد به كلينيكهاي درد، متخصصان درد، متخصصان مغز و اعصاب، فيزيوتراپيستها، مراكز بهداشتي–درماني شهر تهران مراجعه كرده بودند كه 496 نفر از آنها با استفاده از روش نمونهگيري در دسترس انتخاب شدند. ابزارهاي جمعآوري اطلاعات شامل پرسشنامه درد مك گيل-2 (ملزاك، 1975)، پرسشنامه پنج عاملي ذهنآگاهي (بائر و همكاران، 2006)، مقياس چندبعدي حمايت اجتماعي ادراك شده زيمت و همكاران (1988)، سياهۀ رويدادهاي استرس آميز زندگي پيكل (پيكل و همكاران، 1971) و مقياس فاجعه سازي درد (ساليوان و همكاران، 1995) بود. تحليل داده ها نيز با روش مدل سازي معادلات ساختاري و با استفاده از نرم افزارهاي SPSS-23 و AMOS-23 انجام شد. يافته ها: نتايج الگويابي معادلات ساختاري حاكي از برازش مطلوب مدل با داده هاي تجربي بود. اثر ضريب مسير استاندارد مستقيم ذهن آگاهي بر تجربۀ درد مزمن معنادار و مسير غير مستقيم ذهنآگاهي نيز بر تجربۀ درد مزمن با نقش ميانجي فاجعه سازي درد معنادار بود (0/05 P). اثر ضريب مسير استاندارد مستقيم و غير مستقيم حمايت اجتماعي با نقش ميانجي فاجعه سازي درد بر تجربه درد مزمن معنادار نبود (0/05 P). مسير مستقيم و غير مستقيم تعداد عوامل استرس زا بر تجربه درد مزمن نيز غيرمعنادار بود (0/05 P). اما مسيراستاندارد مستقيم و غيرمستقيم ميزان عوامل استرس زا بر تجربه درد مزمن با نقش ميانجي فاجعه سازي نيز معنادار بود (0/05 P). نتيجهگيري: با توجه به نتايج به دست آمده به نظر ميرسد ذهنآگاهي، حمايت اجتماعي و رويدادهاي زندگي با ميانجيگري فاجعهسازي درد نقش مهمي در تبيين درد مزمن ايفا ميكنند. با توجه به اين كه اين متغيرها سهم قابل توجهي در پيشبيني مقولۀ درد در بيماران مبتلا به درد مزمن دارند، بنابراين متخصصان سلامت روان ميتوانند از اين عوامل جهت بهبود بهداشت رواني افراد مبتلا به درد مزمن بهره ببرند.
عنوان نشريه :
علوم روانشناختي
عنوان نشريه :
علوم روانشناختي