عنوان مقاله :
هگل و مشكل معناداري زبان دين
عنوان به زبان ديگر :
هگل و مشكل معناداري زبان دين
پديد آورندگان :
پورحسن ، قاسم نويسنده pour hassan, ghasem
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1389 شماره 21
كليدواژه :
دين , هگل , گزاره هاي ديني , مسيحيت , معرفت بخشي , معناداري
چكيده فارسي :
گرچه شهرت چنان است كه مسيله معناداري زبان، گزارهها و مدعيات ديني از دهه بيست سده بيستم مطرح گرديد ليكن بررسي نزاعهاي متفكران و مكاتب الهياتي و فلسفي نشان مي دهد كه اين مناقشه يكي از موضوعات مهم و تاثيرگذار در تاريخ تاملات فلسفي- ديني به شمار مي آيد. از دوره تسلط رهيافت الهيات سلبي(نخستين رويكر در معناداري زبان دين) تا واپسين نظريه يعني كاركردگرايي(ديدگاه آلستون از پيروان ويتگنشتاين متاخر) روشهاي گوناگون و گاه متضادي ارايه گرديد. در يك تقسيم بندي كلان با سه روش سنتي و سه روش جديد در زبان دين مواجه هستيم. فلسفه دين هگل در كدام روش و رهيافت قرار دارد؟
الهيات سلبي از دوره افلاطون آغاز و با فلوطين به نحو نظام مند پايه گذاري گرديد. (ر.ك.: Plotinus, 1966, vol. 2) و سپس با گزاره معروف ديونوسيوس آريوپاگي مبني بر اينكه «هيچ سلب و ايجابي را به خدا نمي توان نسبت داد» (Dionysius, 1920, ch. 4&5) تبيين و تكميل شد. از الهيات سلبي تا الهيات تمثيلي آكويناس هزار سال گذشت كه مهمترين پرسش آكويناس در زبان دين طرح شد. وي در اثر معروفش «جامع الهيات» سوال مي كند كه آيا انسان مي تواند با زبان متعارف و طبيعي و با محدوديت هاي مربوط به عالم انساني، از دين، خالق، امر نامتناهي و امور متعالي سخن معنادار بيان كرده و كسب معرفت نمايد؟ وي بيان تمثيلي را تنها روش سخن گفتن معنادار درباره دين و خدا برمي شمارد (Aquinas, 2006, I. C.32-3). آكويناس دو رويكرد را در نظريه تمثيل پايه گذاري كرد: تمثيل اسنادي و تمثيل تناسبي. هگل با بيان اين گزاره كه زبان دين انديشه تصويري و استعاري است (هگل، 1382، 599) به نظريه تمثيلي نزديك است اما گرايش هگل به تمثيل اسنادي است كه خداوند به نحو حقيقي واجد محمولات و صفات بوده و از طريق خداست كه ساير موجودات واجد اين محمولات مي شوند. لذا هگل خداوند را عيني وجود تلقي مي كند كه هدف همه اديان ايجاد خودآگاهي انسان براي فهم جدايي از مطلق و كوشش(عبادت و پرستش در باور هگل) در اتحاد با اوست. به زعم هگل آگاهي در درون خود، سبب مي شود كه خدا را در آن بشناسد و با او اتحاد يابد (همان، ص 665). به دليل اهميت بسيار تمثيل اسنادي است كه متفكران مهمي چون فردريك فره (Frederich Ferre) اعتقاد دارند كه اساس نظريه آكويناس در الهيات تمثيلي بر تمثيل اسنادي است (Ferre, 1967. Vol. 1, p. 95).
سومين روش سنتي، ديدگاه جان دانس اسكوتوس معاصر آكويناس مي باشد. كاستيهاي الهيات تمثيلي او را واداشت كه به اشتراك معنوي يا زبان تكمعنا (univocal) ميان زبان انساني و زبان دين روي آورد. اسكوتوس معتقد بود كه ما وحي و دين معنادار و معرفتبخش داريم لذا بايد آنها را در ساختار زباني فهم كنيم.
(Scouts, 1983, p. 604) وي نظريه سكوت و سلبي را كه از آگوستين سرچشمه گرفت و تا ديدگاه اشتراك لفظي (equivocal) بسط يافت، بهطور قاطع رد كرد.
در سده بيستم سه گرايش عمده در زبان دين و معناداري آن شكل گرفت:
نهضت پوزيتيويسم، نظريه ابطال پذيري و بالاخره نظريه بازيهاي زباني ويتگنشتاين متاخر كه هر سه رويكرد در مقاله جهت ايضاح منطق دروني روشها مورد بررسي قرار ميگيرند.
پرسش اساسي مقاله اين است: انديشه هاي هگل در حوزه دين را در كدام رويكرد مي-توان قرار داد؟ آيا براي هگل مشكل معناداري زبان دين مطرح بود؟ هگل بر فرض توجه به معناداري زبان دين، گزاره ها و مدعيات ديني را معرفتبخش ميداند؟ بدون توجه به دسته بنديهاي سه گانه دين در انديشه هگل و تمركز آراي او بر محتوا و حقيقت مطلق در مسيحيت مي توان از معناداري زبان دين در انديشه هگل سخن گفت؟ آيا انديشه تمثلي يا تصويري زبان دين در تفكر هگل، همانندي با الهيات تمثيلي و خاصه تمثيل اسنادي آكويناس دارد يا خير؟ فرضيه اساسي نوشتار آن است كه هگل قايل به معناداري و معرفتبخشي دين بوده و با زبان انساني مي توانيم سخن معنادار درباره دين و امر متعالي بر زبان بياوريم.
عنوان نشريه :
حكمت و فلسفه
عنوان نشريه :
حكمت و فلسفه
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 21 سال 1389
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان