عنوان مقاله :
بررسي برخي وجوه اشتراك و افتراق داستانهاي كوتاه صادق چوبك و ارنست همينگوي
عنوان فرعي :
A Study of Common and Differnetial Aspects of Short Stories by Ernest Hemingway and Sadeq Choobak
پديد آورندگان :
صحتي، افسانه نويسنده عضو هيات علمي دانشگاه Sehati , Afsane , شكروي، شادمان نويسنده عضو هيات علمي دانشگاه آزاد Shokravi, Shademan , نوروزيان، مسعود نويسنده عضو هيات علمي سازمانمركزي Norouzian , Masood
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1387 شماره 20
رتبه نشريه :
فاقد درجه علمي
كليدواژه :
داستان كوتاه , ارنست همينگوي , ساختار , صادق چوبك , درونمايه
چكيده فارسي :
صادق چوبك از جمله بينانگذاران داستان كوتاه در ايران است. عليرغم نوسانهايي كه در تكنيك او وجود دارد، وي نويسندهاي توانمند و تاثيرگذار در تاريخ ادبيّات داستاني ايران بوده است. به همين ترتيب نقش ارنست همينگوي از نظر تاثير در شكل گيري داستان كوتاه به عنوان يك قالب جدي هنري در جهان انكار ناپذير است. چوبك برخي داستانهاي كوتاه خود را كاملاً به سبك همينگوي نوشته است. در بسياري از داستانهاي كوتاه او، رد پاي همينگوي مشاهده ميشود. علاوه بر اين، تاثير همينگوي حتّي در رمان او (تنگسير) مشهود است. با اينحال، به طور طبيعي برخي از ويژگيهاي داستان نويسي او چه در بُعد انديشه و چه در بُعد تكنيك با همينگوي متفاوت است و در مواردي اين تفاوت به طور كامل خود را نشان ميدهد. در اين بررسي، هدف آن است كه وجوه مشترك و متفاوت شيوه نويسندگي چوبك در مقايسه با ارنست همينگوي مورد توجّه قرارگيرد. در اين مجال بررسي داستانها و مقايسه آنها در دو بُعد درونمايه و ساختار انجام گرفته است. نتايج بررسي نشان داده است كه صادق چوبك نخستين نويسنده ايراني است كه به گرته برداري از ارنست همينگوي پرداخته است. عيني گرايي، استفاده از ضدّ قهرمانها و بكارگيري شيوه نگارشي خاص همينگوي، از موارد عمده شباهت ميان برخي آثار دو نويسنده است. از وجوه مهمّ تفاوت دو نويسنده، يكي عدم پيروي چوبك از يك سبك واحد، ديگري درونمايههاي آشكار و صريح داستانهاي چوبك و در نهايت گرايش چوبك به داستانهايي با لايههاي سطحي روانشناختي است كه در آثار همينگوي قابل مشاهده نيست. ضمن اينكه چوبك نيز مانند بسياري از پيروان همينگوي در درك عميق شيوه نگارشي او موفّق نبوده و تنها به گرته برداري سطحي پرداخته است.
چكيده لاتين :
Sadeq Choobak is one of the founders of modern short story in Iran. In spite of his technical undulation, he has been an able and impressive writer in the history of Iranian story writing. Likewise, Ernest Hemingway’s role, in viewpoint of effect, in shaping short story as a serious artistic global form is undeniable. Choobak has written many of his short stories in Hemingway’s style and his traces are obvious in some of Choobak’s short stories. In addition, in his novel Tangsir, this impression is clear. But some of his writing features are mentally and technically different from Hemingway’s and in some points these differences manifest themselves completely.
This article studies the similar and different aspects of Choobak’s writing style in comparison with Hemingway’s. A consideration and comparison of their stories have been done in both the themes and structures of the stories. The results show that Sadeq Choobak is the first Iranian writer who has imitated Hemingway’s style. Objectivism, the use of anti-heroes and the application of Hemingway’s special writing style are the main cases of similarity in the two writers’ works. However, one difference is that Choobak does not follow a single style; another is the use of evident and clear themes in Choobak’s stories. A final difference is his tendency to stories with psychologically superficial layers. These features are not observed in Hemingway’s stories.
عنوان نشريه :
فصلنامه تخصصي زبان و ادبيات فارسي
عنوان نشريه :
فصلنامه تخصصي زبان و ادبيات فارسي
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 20 سال 1387
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان