شيوع اختلال خوردن و چاقي در دانش آموزان دبيرستان هاي دخترانه شهر يزد در سال 90-1389

Prevalence of Eating Disorders and Obesity in High School Girl Students in Yazd, 2010-2011

سابقه و اهداف: اختلالات خوردن (Eating Disorders) نتيجه اختلالات رفتاري است كه همراه با عوارض فراواني است. كه به سه شكل، بي اشتهايي عصبي، پرخوري عصبي و شكل بينابيني وجود دارد.اين مطالعه به منظور تعيين شيوع اين مشكلات دردختران دبيرستاني شهر يزد طراحي و انجام شده است. روش بررسي: اين مطالعه توصيفي مقطعي در شهر يزد از ارديبهشت 1389 شروع و ارديبهشت 1390 به پايان رسيد.جمعيت مورد مطالعه 1400 نفر دانش آموز دختر دبيرستاني شهر يزد بودند كه به روش نمونه گيري خوشه اي نمونه گيري شدند. جهت شناسايي اختلالات خوردن و افراد در معرض خطر آن از پرسشنامه اي موسوم به 26Eat- استفاده شد. متغيرهاي زمينه اي مثل سن، سواد والدين، وضعيت عادت ماهيانه، رتبه تولد و بعد خانوار نيز ثبت شد. با استفاده از بسته نرم افزاري SPSS داده ها و آزمون هاي مجذور كاي، تست دقيق فيشر و ضريب همبستگي پيرسون داده ها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. براي تعريف وضعيت چاقي و اضافه وزن از نمايه توده بدن و نمودارهاي نمايه توده بدن CDC استفاده شد. يافته ها: در اين مطالعه 7/16درصد از افراد مورد مطالعه مبتلا به اضافه وزن يا چاقي و 169نفر (12 درصد) در معرض خطر اختلالات خوردن بودند. بين وضعيت نمايه توده بدن و در معرض خطر اختلالات خوردن رابطه معني داري نشان داد، به طوري كه 7/51 درصد از افراد در معرض خطر مبتلا به چاقي يا اضافه وزن بودند. در اين مطالعه 7 نفر (5/0 درصد) به بي اشتهايي عصبي و 74 نفر (3/5 درصد) به بولمي عصبي مبتلا بودند كه با هيچكدام از متغيرهاي مورد بررسي همبستگي معني داري نداشت. 689 نفر (3/51 درصد) از وزن موجود خود ناراضي بودند كه 4/21 درصد خواهان افزايش وزن در حالي كه 6/78 درصد تمايل به كاهش وزن داشتند. بين وضعيت رضايت از وزن خود و وضعيت نمايه بدن همبستگي معني داري بدست آمد. نتيجه گيري: اين مطالعه مثل بسياري از مطالعات مشابه ديگر نشان داد كه گذر اپيدميولوژيك و تعاملات فرهنگي و تغيير ارزشها رخداد اختلالات خوردن را افزايش داده و با مقايسه با ميزان آنها در دهه هاي گذشته در هر منطقه افزايش قابل ملاحظه اي داشته كه نياز به تعمق و به كارگيري روش هاي موثر در برخورد با آنها دارد.

Background:Eating disorders are the result of behavioral disorders associated with many complications. This study aimed to determine the prevalence of these problems in high school girls in Yazd city. Methods:This cross-sectional study was commenced in 2010 and ended in 2011. The population studied were 1400 high school girl students in Yazd city who were study by cluster sampling method. Eat-26 questionnaire was used for diagnosing eating disorders and for identifying those at risk. Variables such as age, parents education, menstrual status, birth order and family size were also recorded. Data were analyzed using SPSS software package and chi-square, Fisher’s exact test and pearson correlation coefficient test. For the definition of obesity and overweight BMI and CDC BMI charts were used. Results: Of the subjects,16.7% were suffering from overweight or obesity;169 students (12%) were at the risk of eating disorders. Between BMI status and risk of eating disorders a significant relationship was detected, so that 51.7% of those at risk, were suffering from obesity or overweight. In this study, 7 students (0.5%) had anorexia nervosa and 74 students (5.3%) were diagnosed with bulimia nervosa showing no significant relationship with the variables mentioned. Totally 689 students (51.3%) were dissatisfied with their current weight out of which the 21.4% wanted to gain weight while 78.6% were willing to lose their weight. Satisfaction with weight status and BMI found to be were significantly correlated. Conclusions:This study, like many other similar studies, showed that the epidemiological transition, cultural interaction and changing of values has increased incidence of eating disorders and has been considerably high compared with the past decades, thus reguiring speculation and employment of effective measures in dealing with these disorders