كنكاشي در باب اهميت رويكردهاي بديل اقتصادي: تاملي در ضرورت‌هاي فلسفي و كاربردي

An Inquiry into the Vitality of Alternative Economic Approaches: Reflections on Philosophical and Applied Requirements

در مواجهه و احتمالاً، پيروي و متابعت از آموزه‌هاي مكتب يا مكاتب بديل اقتصادي همواره اين پرسش مطرح است كه در حضور مكتب مرسوم، اساساً چه نيازي به مطالعه‎ي اين مكاتب فكري وجود دارد، آن‌هم در حالي كه مكتب مرسوم جريان اصلي علم را به خود اختصاص داده است و در بيش‎تر دانشگاه‌ها و محافل علمي، تدريس و در نهادهاي تصميم‌گيري بيش‎تر تصميمات سياسي و اقتصادي بر اساس آموزه‌هاي آن انجام مي‌شود. پس، چرا مكاتب بديل؟ اين مقاله به دنبال كنكاشي در قالب اين پرسش است و در اين ارتباط دو استدلال اساسي مطرح مي‌شود. يكي اين كه از منظر فلسفه‎ي علم، در علوم انساني و به‌طور مشخص در علم اقتصاد، نمي‌توان مطالعات علمي را محدود به يك پارادايم خاص كرد. ديگر اين كه پرداختن و تدبر در پارادايم‌هاي مختلف فكري ضمن غنا بخشيدن به درك ما از پارادايم اصلي، مي‌تواند تا حد زيادي پاسخ‌گوي نياز ما در يافتن رهيافت‌ها و راهبردهاي جديد براي رويارويي با مسايل و دغدغه‌هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي كنوني باشد.

Considering the teachings of alternative economic school(s), a question is always posed on the necessity of such studies against the orthodox intellectual school. This question is more highlighted amidst the fact that the latter enjoys being labeled as "mainstream economics" and most economic and political decisions are made in most universities, academic circles as well as decision-making bodies according to the main trend. This paper tries to find an answer for this question and proposes two arguments for it: Firstly, from the viewpoint of philosophy of science, limiting scientific studies to a certain paradigm is impossible in human sciences and specifically in economics. Secondly, reflecting upon various paradigms not only enriches scholarsʹ understanding of the main paradigm, but it will meet their needs in an attempt to find new approaches and strategies as well when new social, political, economic and cultural concerns arise.