شماره ركورد :
540288
عنوان مقاله :
بررسي و تحليل نظريه مثل و جايگاه آن از ديدگاه افلاطون و ملاصدرا
عنوان فرعي :
An Inquiry and Analysis concerning theTheory of Forms and Its Place In Plato’s and Mulla Sadra’s Point of View
پديد آورندگان :
اكبريان، رضا نويسنده دانشيار فلسفه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس Akbarian, Reza , زماني ها، حسين نويسنده دانشجوي دكتري فلسفه دانشگاه تربيت مدرس Zamaniha, Hossain
اطلاعات موجودي :
دو ماهنامه سال 1386 شماره 59
رتبه نشريه :
فاقد درجه علمي
تعداد صفحه :
22
از صفحه :
103
تا صفحه :
124
كليدواژه :
معرفت , نفس , مثل , معقول , محسوس
چكيده فارسي :
نظريه مثل افلاطوني بخشي از نظريه جامع وي در باب معرفت است. نظريه معرفت افلاطون بر سه ركن اصلي استوار است:1- وجود مثل به‌عنوان ذوات عيني و حقايق معقول؛ 2- وجود پيشين نفس (قدم نفس) به‌عنوان حقيقتي معقول و از سنخ مثل؛ 3- علم پيشين نفس به اين حقايق معقول. اين نظريه مستلزم وجود شكافي غير قابل توجيه بين حقايق معقول و امور محسوس است, شكافي كه افلاطون خود در آثارش نتوانست به نحوي قابل قبول آن را بر طرف نمايد و حتي پس از افلاطون نيز فيلسوفان بعدي از جمله ارسطو در رفع اين شكاف دچار مشكل شدند. ملاصدرا اولين فيلسوفي است كه بر اساس اصل تشكيك وجود توانست تا شكاف افلاطوني بين حقايق معقول و امور محسوس را از ميان بردارد. وي هر چند در آثار خود به وجود عقول عرضي كه مادون عقول طولي و مافوق عالم مادي مي‌باشند اشاره كرده و بر وجود اين عقول براهيني نيز اقامه مي كند, اما به هيچ وجه نبايد ادعا كرد كه وي نظريه مثل افلاطوني را پذيرفته است. زيرا نظريه مثل به‌عنوان بخشي از نظريه معرفت افلاطون داراي لوازم و پيش‌فرض‌هايي است كه ملاصدرا به هيچ وجه در فلسفه خود اين لوازم و پيش‌فرض‌ها را نمي پذيرد. از جمله اين لوازم مي توان به قدم نفس و علم پيشين نفس به حقايق معقول اشاره كرد. از نظر ملاصدرا نفس انساني امري جسمانيه الحدوث و روحانيه البقا است. كه بر اثر حركت جوهري در سير تكاملي خود مي‌تواند به مرتبه حقايق معقول نايل شده و به آن حقايق علم پيدا كند. بنابراين از نظر ملاصدرا و برخلاف افلاطون معرفت از سنخ تاسيس است و نه تذكر.
چكيده لاتين :
Plato’s Theory of forms is one of the most controversial philosophical theories. With this theory Plato tries to establish a rigid and solid basis for intellectual knowledge. But his theory leads to an implausible gap and separation between the intelligible and sensible worlds. Aristotle, as the first critic of Plato’s theory, disagrees with different aspects of his theory, especially the separation it leads to. Mulla Sadra in the history of philosophy is the first philosopher who could remove the separation and gap between the sensible and intelligible world. According to his philosophical bases, the intelligible and sensible entities are two levels of one reality which is the reality of existence. He also denies the Platonic theory of preexistence of human soul. Hence, unlike Plato, he interprets human knowledge as a kind of establishment not remembrance.
سال انتشار :
1386
عنوان نشريه :
مطالعات و سياست هاي اقتصادي
عنوان نشريه :
مطالعات و سياست هاي اقتصادي
اطلاعات موجودي :
دوماهنامه با شماره پیاپی 59 سال 1386
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان
لينک به اين مدرک :
بازگشت