بررسي اجتماعي و جمعيت‌شناختي مناسبات هويت و مهاجرت

Socio-Demographic Study of the Association between Identity ‎and Migration

اين مقاله در نظر دارد تاثير مهاجرت بين‌المللي را بر هويت مورد بررسي قرار دهد. ‏مهاجرت معمولاً فرصت‌ها و زمينه‌هاي قابل توجهي را براي ايجاد تغيير فراهم ‏مي‌آورد. بدين ترتيب، پرسش كليدي اين است كه آيا مهاجرت به ايجاد تغيير در ‏هويت منجر مي‌شود؟ پديده مهاجرت چه نقشي در زندگي آن دسته از مهاجريني ايفا ‏مي‌كند كه الگوهاي كاملاً متفاوتي از هويت را در كشورهاي مبدا و مقصد مهاجرت ‏تجربه مي‌كنند؟ به‌علاوه، چه عوامل ديگري در فرايند انتقال هويت پس از مهاجرت ‏نقش تعيين‌كننده‌اي دارند؟ در اين مطالعه، با استفاده از الگوي پيشنهادي ‏جمعيت‌شناس برجسته معاصر، كينگيسلي ديويس، هويت جنسيتي بر پايه مشاركت ‏زنان در بازار كار مورد توجه مي‌باشد. به عقيده ديويس، بخش قابل ملاحظه‌اي از ‏تغييرات در هويت و نقش‌هاي جنسيتي را بايد در رشد فزاينده مشاركت زنان در ‏بازار كار طي دهه‌هاي اخير جستجو كرد.‏ روش پژوهش مورد استفاده در اين مقاله، تركيبي از بررسي اسنادي و روش ‏تجزيه و تحليل‌هاي آماري و تجربي است. تجزيه و تحليل‌هاي اين پژوهش بر دو نكته ‏اساسي تاكيد دارند: نخست آنكه، مناسبات بين مهاجرت و هويت را مي‌توان تاحد ‏زيادي در چارچوب مدل نظري «فاصله فرهنگي اجتماعي» بين مبدا و مقصد مهاجرت ‏تبيين كرد. درواقع، نتايج اين پژوهش نشان مي‌دهد كه بين اين فاصله فرهنگي ‏اجتماعي و شدت تاثير مهاجرت در ايجاد تغيير در هويت رابطه‌اي معكوس وجود ‏دارد. دوم آنكه، عواملي همچون مهارت زباني و طول اقامت در جامعه جديد، نقش ‏مثبتي در وضعيت تمامي مهاجرين (متعلق به كليه گروه‌هاي قومي و نژادي) دارند؛ با ‏اين همه، شدت تاثير اين دو عامل حياتي نيز ارتباط مستقيم با فاصله فرهنگي ‏اجتماعي بين مبدا و مقصد مهاجرت در زمينه هويت دارد. درواقع، اين امر نشان‌دهنده ‏نقش تعيين‌كننده اين دو عامل در كاهش دادن شكاف فرهنگي اجتماعي بين مبدا و ‏مقصد مهاجرت در جريان زندگي مهاجرين و افزايش موفقيت آنان در جامعه جديد ‏مي‌باشد.‏

This article examines the effects of international migration on gender identity. ‎As migration often provides opportunities for changes, the key question here is ‎whether and to what extent migration leads to change in gender identity. In ‎particular, the study focuses on the status of those female immigrants who have been ‎exposed to two typically different patterns of gender identity in the origin and the ‎destination societies. The article also highlights other important factors affecting the ‎transition process of gender identity upon migration. Using the model suggested by ‎K. Davis (1984), this study employs female labour force participation to measure ‎gender identity. ‎ Generally, the multivariate results of this study based on logistic regression ‎analysis emphasis on the two key points. First, the association between migration ‎and gender identity tends to be mainly explained by the "socio-cultural distance" ‎between the origin and the destination societies, termed by Berry (1992) and ‎Chiswick et al. (2003). The results show that the distance between the origin and the ‎destination societies determines significantly the effect of migration to change ‎gender identity: the greater the former, the less important the latter. Second, ‎although both language skills and duration of residence in the destination country ‎have positive effects on the status and success of all immigrant groups irrespective ‎of their ethnic backgrounds, the effects vary markedly by the "socio-cultural ‎distance". This means that those female immigrants who experience greater "socio-‎cultural distance" between the origin and the destination societies are more benefited ‎in the labour market from both the longer duration of residence and better language ‎skills. This echoes the fact that these two factors play key roles to narrow ‎increasingly the gap between immigrantsʹ origin and destination societies (i.e. ‎‎"acculturation": Gordon 1968), that also lead to improve their status and success in ‎the new society and its labour market.‎