عنوان مقاله :
بررسي مباني شناختشناسي ژان پياژه و نقد آن
عنوان فرعي :
A Review and Criticism of Jean Piagetʹʹs Epistemological Principles
پديد آورندگان :
تركاشوند، جواد نويسنده دانشپژوه كارشناسي ارشد روانشناسي خانواده موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني ,
اطلاعات موجودي :
ماهنامه سال 1391 شماره 174
كليدواژه :
رشدشناختي , cognitive development , معرفتشناسي , الرقيّ المعرفيّ , Cognition , بياجيه , المعرفيّه , المعرفه , شناخت , Piaget , پياژه , Epistemology
چكيده فارسي :
درك عميق نظريات در علوم انساني، مستلزم شناخت مباني فكري و انديشههاي نظريهپردازان اين عرصه است. پژوهش حاضر بر آن است كه با شيوهاي توصيفي ـ تحليلي، مباني شناختشناسي ژان پياژه را مورد نقد و بررسي قرار دهد. پياژه اساسا يك فيلسوف زيستشناس است كه براي كشف ماهيت شكلگيري شناخت در انسان، از شيوه شناختشناسي تكويني استفاده كرده و نتايج تحقيقات او منجر به نظريه رشدشناختي گرديد. اين پژوهش پس از بررسي آرا و نظرات وي، نتايج ذيل را حاصل نموده است: پياژه بدون در نظر گرفتن تفاوت ماهوي مسايل عقلي و تجربي، با شيوه تجربي، اقدام به كشف شيوههاي شكلگيري و ماهيت دانش در انسان نموده است. او تحت تاثير زيستشناسي، با كاهش جايگاه انسان در حد يك ارگانيزم پيشرفته، والاترين هدف انسان را حيات اجتماعي مناسب در نظر گرفته است. وي با تعريف سازوكار شكلگيري تجربي دانش در انسان به انكار علم حضوري رسيده است. همچنين شيوه شكلگيري دانش در نظريه او منجر به مادي بودن علم ميگردد.
چكيده لاتين :
Deep understanding of the theories of the human sciences requires good acquaintance with the intellectual foundations and thoughts of the theorists of this field of study. Using a descriptive – analytical method, the present paper tries to analyze and criticize Jean Piagetʹs epistemological principles. Piaget, basically a philosopher of biology, used an epistemological and ontological method to explore the nature of the development of man’s, cognition and
his studies led to the emergence of the cognitive development theory. After examining his views, this paper concludes that: first, disregarding the difference in nature between rational and experimental issues, Piaget strove through an empirical approach to explore the methods of development and nature of knowledge in man; secondly, influenced by biology and reducing manʹs position to a developed organism, he considered good social life as manʹs ultimate aim; thirdly, defining the mechanism of experimental development of knowledge in man, he denied intuitive knowledge; fourthly, the method of knowledge formation according to his views has led to the materialization of science.
چكيده عربي :
انّ الفهم الدقيق للنظريّات في العلوم الانسانيّه يتطلّب معرفه الاُصول الفكريّه للمنظّرين في هذا المضمار. ومحور البحث في هذه المقاله هو دراسه ونقد الاُصول المعرفيّه للفيلسوف جان بياجيه، وذلك باُسلوبٍ تحليليٍّ نظريٍّ. فهذا الرجل هو في الاصل فيلسوفٌ في علم الاحيا وقد اتّبع اُسلوباً معرفيّاً تكوينيّاً من اجل بيان طبيعه نشو المعرفه في الانسان، حيث اثبتت النتايج التي توصّل اليها في ابحاثه الي طرح نظريّه الرقيّ المعرفيّ. وبعد دراسه آرا بياجيه ونظريّاته، توصّل الباحث الي ما يلي: قام بياجيه باتّباع اُسلوبٍ تجريبيٍّ في بيان اساليب نشو العلم وطبيعته في الانسان، دون الالتفات الي الاختلافات الجذريّه في المسايل العقليّه والتجريبيّه، حيث تاثّر بعلم الاحيا وقلّل من مكانه الانسان الي مستوي عضوٍ متطوّرٍ فقط، لذلك راي انّ اسمي هدفٍ له هو التمتّع بحياهٍ اجتماعيّهٍ مناسبهٍ. ومن خلال تعريفه للعوامل التجريبيّه في نشو علم الانسان، انكر العلم الحضوريّ. وكذلك فانّ نتيجه نظريّته في نشو العلم هي كون العلم ماديّاً.
اطلاعات موجودي :
ماهنامه با شماره پیاپی 174 سال 1391
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان