عنوان مقاله :
اثربخشي آموزش مهارتهاي حل مساله در افزايش اين مهارتها در دختران بيسرپرست و بدسرپرست
عنوان فرعي :
Examining the efficacy of problem solving skills instruction in increasing in badly supervised and unsupervised girls’problem solving skills
پديد آورندگان :
درگاهي، محبوبه نويسنده Dargahi, Mahbobe , امين يزدي، سيد امير نويسنده aminyazdi, seyed amir
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1390
كليدواژه :
Coping strategy , biological family , Juvenile , non-biological family , مهارت مقابله , خانواده زيستي , خانواده غيرزيستي , نوجوان
چكيده فارسي :
مطالعات نشان داده است كه زندگي در خانوادههاي غيرزيستي و تك والديني، در مقايسه با زندگي در خانوادههاي زيستي، ريسك رفتارهاي بزهكارانه را دو برابر ميكند. همچنين، ريسك رفتارهاي بزهكارانه افرادي كه در خانوادههاي غيرزيستي و تك والديني داراي توانايي حل مساله زندگي ميكنند، تقريباً نصف است. هدف اين پژوهش، بررسي مقايسه مهارتهاي حل مساله نوجواناني بود كه در كنار والدين زيستي خود زندگي ميكردند، با نوجواناني كه به خاطر شرايط نامناسب خانوادگي به صورت فردي در موسسات شبانهروزي زندگي ميكردند. هدف ديگر پژوهش، بررسي اثربخشي آموزش گروهي بر بهبود مهارتهاي حل مساله بود. مقايسه مهارتهاي حل مساله دختران نوجوان با خانوادههاي زيستي (15 نفر) و دختران نوجوان موسسه شبانهروزي (15 نفر)، با استفاده از پرسشنامه مهارتهاي حل مساله (CLQ) و برنامه آموزشي مهارتهاي حل مساله (PPST) نشان داد كه اين دو گروه در سبكهاي حل مساله بيياوري، خلاقيت، اجتناب و رويآوري تفاوت معناداري را نشان ميدهند. سپس دختران بدسرپرست و بيسرپرست، به طور غير تصادفي در دو گروه آزمايش و كنترل قرار گرفتند. نتايج نشان داد كه گروه آزمايش در مقايسه با گروه كنترل، تفاوت معناداري در سبكهاي حل مساله بيياوري، خلاقيت، اجتناب و روي آوري داشتند. نتايج نشاندهنده اثربخش بودن آموزش مهارتهاي حل مساله در بهبود اين مهارتها در اين دختران بود.
چكيده لاتين :
Studies show that those living with nonbiological and single parent families run a double risk of delinquency; However, This is reduced nearly by half with those who enjoy good skills in solving problems. The present research is set out to establish whether there is a significant discrepancy between the problem solving skills enjoyed by girls living in biological families with those living in institution as the result of family troubles. The other objective was to study the efficacy of group training on improving problem solving skills. To this end, Cassidy and Long problem solving Questionnaire (CLQ) was used to compare the normal girls’ problem solving skills (15 person) with that of badly supervised and unsupervised ones (15 person). The results showed a big difference in helplessness, creativity, approach and avoidance styles. Badly supervised and unsupervised girls were then put into two groups, one experimental and one control. In the problem solving styles of helplessness, creativity, approach and avoidance, the experimental group demonstrated significant difference with those of the control group. Results indicated the efficacy of problem solving training in improving these skills among the girls studied.
عنوان نشريه :
روان شناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران
عنوان نشريه :
روان شناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی سال 1390
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان