عنوان مقاله :
بررسي تاثير الگوي توانمندسازي خانواده محور بر كيفيت زندگي و خودكارآمدي مراقبين بيماران مولتيپلاسكلروزيس
عنوان فرعي :
The effect of family-centered empowerment model on quality of life and self efficacy of multiple sclerosis patients family care givers
پديد آورندگان :
مسعودي، رضا نويسنده عضو هيات علمي دانشكده پرستاري و مامايي دانشگاه علوم پزشكي شهركرد و دانشجوي دكتراي پرستاري دانشگاه علوم پزشكي جندي شاپور اهواز Masoodi, reza , الحاني، فاطمه نويسنده دانشيار گروه آموزش پرستاري دانشكده علوم پزشكي دانشگاه تربيت مدرس (نويسنده مسوول) alhani, Fatemeh , ربيعي، ليلي نويسنده دانشجوي كارشناسي ارشد آموزش بهداشت دانشگاه علوم پزشكي اصفهان Rabiei, Laili , مجدي نسب، نسترن نويسنده نورولوژيست و دانشيار عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي جندي شاپور اهواز Majdinasab, nastaran , مقدسي، جعفر نويسنده مربي عضو هيات علمي دانشكده پرستاري و مامايي دانشگاه علوم پزشكي شهركرد Moghaddasi, jafar , اسماعيلي، صفرعلي نويسنده دانشجوي كارشناسي ارشد آموزش پرستاري دانشگاه ازاد اسلامي واحد خوراسگان Esmaeili, safarali , نوريان، كبري نويسنده مربي عضو هيات علمي دانشكده پرستاري و مامايي دانشگاه علوم پزشكي شهركرد Noorian, kobra
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1391 شماره 27
كليدواژه :
الگوي توانمندسازي خانواده محور , خودكارآمدي , مراقبين خانوادگي , مولتيپلاسكلروزيس , كيفيت زندگي
چكيده فارسي :
مقدمه: مولتيپلاسكلروزيس يك بيماري مزمن سيستم عصبي مركزي ميباشد كه بر تمام جنبههاي اقتصادي، مالي، اجتماعي و عاطفي فرد، خانواده و جامعه اثر ميگذارد. با چرخش مراقبت از بيمارستان به جامعه، نياز به وجود بستگان مراقبتدهنده افزايش پيدا كرده است. گذر به مراقبت خانواده محور ، آگاهي از وجود و اهميت مراقبين خانوادگي و برنامههاي توانمندسازي آنان در نگهداري از افراد در خانه افزايش يافته است. اين مطالعه با هدف تعيين تاثير الگوي توانمندسازي خانواده محور بر كيفيت زندگي و خودكارآمدي مراقبين خانوادگي بيماران مولتيپلاسكلروزيس انجام شده است.
روش: اين مطالعه با طراحي كارآزمايي در عرصه شاهددار و با حضور 70 مراقب خانوادگي بيمار مولتيپلاسكلروزيس در قالب دو گروه همگن شاهد و آزمون انجام شد. 8 جلسه برنامه منطبق با مراحل الگوي توانمندسازي بر اساس نيازسنجي در طول سه ماه در گروه آزمون به كار گرفته شد و با استفاده از چك ليستهاي خودگزارش دهي ميزان به كارگيري برنامه ها پيگيري و اندازه گيري گرديد. پس از سه ماه اجراي برنامه و جمع آوري چك ليستهاي خودگزارش دهي، پرسشنامههاي سنجش كيفيت زندگي و خودكارآمدي مجدداً در اختيار گروه آزمون و شاهد قرار گرفت و تكميل گرديد. داده ها با استفاده از آزمون هاي آماري استنباطي تيزوجي، تيمستقل و كاياسكوير مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند.
يافتهها: آزمون آماري تيمستقل اختلاف معناداري در كيفيت زندگي و خودكارآمدي گروه آزمون و شاهد قبل از مداخله نشان نداد (05/0p?). در حالي كه همين آزمون اختلاف معناداري در دو گروه بعد از اجراي مداخله نشان داد (001/0=p). آزمون آماري تيزوجي نيز تفاوت معناداري در جهت افزايش در كيفيت زندگي و خودكارآمدي مراقبين خانوادگي بيماران گروه آزمون سه ماه بعد از مداخله نشان داد (001/0=p)، در حالي كه همين آزمون تفاوت معناداري در كيفيت زندگي و خودكارآمدي مراقبين خانوادگي بيماران گروه شاهد بعد از سه ماه نشان نداد (05/0p?).
نتيجهگيري: مراقبين خانوادگي بيماران مزمن به عنوان افراد در معرض خطر بيماري كه تحت عنوان بيماري پنهان از آنها ياد ميشود، فشارهاي زيادي را متحمل ميشوند. مداخلاتي نظير اجراي الگوي توانمندسازي با توجه به نيازهاي آموزشي و درماني به آنان كمك خواهد كرد تا نگرش آنها در مورد علايم بيماري، علايم و نشانههاي رفتاري تغيير يافته و با توجه به كم هزينه بودن و ايمن بودن و تاثيرگذار بودن ميتواند مراقبين خانوادگي بيماران به ويژه بيماران مزمني نظير مولتيپلاسكلروزيس را ياري داده و بر كيفيت زندگي و خودكارآمدي آنان بيفزايد.
چكيده لاتين :
Introduction: Family is primary source for caring of patients. The caregivers make patients in family with economical, affective and health care support. The needs for caregiver’s family increased with hospital - central care to community - center care. Community center care makes increase of knowledge of the care givers on the patients in house. This study with objective of family - center empowerment model was done on the quality of life and self efficacy of the care - givers of multiple sclerosis patients.
Methods: This study is clinical trial with 70 multiple sclerosis patients that enrolled in the multiple sclerosis society of Iran classified in two groups based on random allocation (35 patients care givers case and 35 patients care givers in control group). The eight sessions of educational program based on educational needs of caregivers done for three months and matured with checklist of self reported for applied of programs. After three months of program done measured quality of life and self efficacy with questionnaire in case and control groups. Data analyzed with deductional satisfaction tests.
Results: Results showed no significant difference on the quality of life and self efficacy in two groups of the case and control before intervention based on independent t-test (P?0.05) whereas t-test showed significant difference in two groups of case and control after intervention (P=0.001). Pairs t-test showed significant difference in increased of the quality of life and self efficacy in care givers of case group after three mounths of intervention (P=0.001) where as t-test showed no significant difference in all above factors in care-givers of control group after three mounts (P?0.05).
Conclusion: The care - givers of chronic patients considered high risk tendency for covered disease that tolerates high tension. The interaction such as empowerment based on educational needs for them improves attitudes on the sign of disease changed, behavioral signs and also intervention in low - economic safe and affective method for care - givers of multiple sclerosis patients helps them to manage stress and spiritual tensions and increases quality of life.
عنوان نشريه :
پژوهش پرستاري
عنوان نشريه :
پژوهش پرستاري
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 27 سال 1391
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان