عنوان مقاله :
ساختار روابط انساني در خانواده و گرايش به مهاجرت
عنوان فرعي :
The structure of human relationships in the family and emigration tendency
پديد آورندگان :
ساروخاني، باقر نويسنده استاد دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران Sarokhani, Bagher , جهاني دولتآباد، اسماعيل نويسنده فارغ التحصيل كارشناسي ارشد گروه جامعه شناسي دانشگاه تهران Jahani Dolat Abad, Esmaeel
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1388 شماره 1
رتبه نشريه :
فاقد درجه علمي
كليدواژه :
فراواني روابط خويشاوندي , مهاجرت , وسعت شبكه خويشاوندي , شبكه خويشاوندي , فرار مغزها , عمق روابط خويشاوندي , گستره روابط خويشاوندي
چكيده فارسي :
مقاله حاضر سعي دارد پديده گرايش به مهاجرت را در ارتباط با نهاد خويشاوندي مورد بررسي قرار دهد. كمتر محققي اين پديده را از منظر رابطه آن با شبكه خويشاوندي بررسي كرده است. برهمين اساس، بر آن شديم تا در اين مقاله، از منظري خاص و جديد، به مساله فرار مغزها نگاه كنيم و نقش بازدارنده و يا تسهيل كننده خانواده و روابط خويشاوندي در امر مهاجرت تحصيلكردهها را مورد بررسي قرار دهيم. در مقاله حاضر از رهيافت نظري «كاركردگرايي ساختاري» و همچنين از تيوري «فاصله اجتماعي» بهره بردهايم. بنابراين، برخلاف رويكردهايي كه مهاجرت نيروهاي متخصص از كشور را ناشي از وجود برخي عوامل كششي در كشورهاي مقصد ميدانند، مقاله حاضر اين امر را بيشتر ناشي از ناكارآمدي ساختارهاي جامعه مي داند. براي تحليل اين ناكارآمدي ساختاري در سطح نظام خويشاوندي، از تيوري فاصله اجتماعي استفاده شده است. با استفاده از اين تيوري ميتوان گفت كه با بيشتر شدن فاصله اجتماعي ميان افراد خويشاوند، نفوذ متقابل آنها بر همديگر كاهش يافته و در نتيجه نظام خويشاوندي آن، كنترل سنتي خود بر فرد را از دست مي دهد، و همين عدم وابستگي و همبستگي فرد با خويشانش، زمينه اي را فراهم مي سازد تا او به محض روياروبي با مشكلات و يا مهيا شدن امكانات سفر، انديشه خروج از كشور و اقامت در نقطه اي ديگر از جهان را در سر بپروراند.
در اين پژوهش از روش پيمايش استفاده شده است. جامعه آماري را دانشجويان رشته هاي انساني (علوم اجتماعي) و فني (مهندسي برق) دانشگاه تهران تشكيل مي دهند. جمع آوري داده ها نيز از طريق پرسشنامه و در قالب طيف ليكرت انجام گرفتهاست. يافتههاي تحقيق بيانگر اين امر هستند كه ميان چهار متغير اصلي، يعني وسعت نظام خويشاوندي، گستره روابط خويشاوندي، فراواني روابط خويشاوندي و عمق روابط خويشاوندي، و متغير گرايش به مهاجرت از كشور، رابطه اي معنيدار و معكوس وجود دارد. همچنين، از بين چهار متغير مستقل، دو متغير «گستره روابط خويشاوندي» و «عمق روابط خويشاوندي» رابطه اي معنيدار با متغير گرايش به مهاجرت داشته اند. به عبارت بهتر، افرادي كه روابط بيشتر و صميمي-تري با خويشان خود دارند، گرايش كمتري به مهاجرت از كشور از خود نشان ميدهند.
چكيده لاتين :
This study is aimed at the investigation of the relationship between kinship solidarity and emigration tendency among educated people. The theoretical framework adopted here is Social Distance Theory. According to this view, the more social distance among people the less they influence each other. From this viewpoint an increase in social distance among kinsfolk leads to a decrease in mutual influence and this, in turn, affect the emigration tendency.
Based on this theoretical foundation, we have suggested that 4 main variables, the size of kinship network, the strength of kinship relationship, the frequency of kinship relationship, and the profundity of kinship relationship, have negative influences on educated people’s tendency to emigrate. A sample of social sciences and electrical engineering students of the University of Tehran has been surveyed and the empirical data have been analysed both in description and explanation levels.
The results indicate that all of the above mentioned variables affect emigration tendency negatively and significantly. Also, our findings suggest that, generally speaking, a negative correlation between the above independent variables and dependent variable of emigration tendency is predictable. In particular, two variables (the strength of kinship relationship, and the profundity of kinship relationship) explain 35% of variances of dependent variable of the tendency to emigrate.
عنوان نشريه :
جامعه شناسي تاريخي
عنوان نشريه :
جامعه شناسي تاريخي
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 1 سال 1388
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان