بررسي تاثير محتواي دروس مديريت بر سبك يادگيري و اثر آن بر هوش معنوي دانشجويان مديريت

Survey of Management Courses Contents Effect on Learning Styles and its Influence on Students’ Spirituality Intelligence

اين تحقيق با هدف بررسي تاثير محتواي دروس رشته‌هاي مختلف تحصيلي (گرايشات مختلف مديريت، پزشكي، علوم پايه، فني- مهندسي، هنر و الهيات) دانشجويان دانشگاه‌هاي تهران، بر سبك يادگيري و هوش معنوي آن‌ها انجام پذيرفت. در اين تحقيق از مدل سبك‌هاي يادگيري كُلب (1985) كه در بر دارنده چهار شيوه‌هاي يادگيري مفهوم‌سازي انتزاعي، آزمايش‌گري فعال، تجربه عيني و مشاهده تامّلي مي‌باشد، استفاده شده است. هدف پژوهش آزمون ارتباط بين ميزان هوش معنوي دانشجويان مديريت و سبك‌هاي يادگيري آن‌ها است، از آنجايي كه وجود متغيرهاي ديگر ممكن بود بر نتايج تحقيق ما تاثيرگذار باشد، لذا بررسي تاثير محتواي دروس بر هوش معنوي و اثر آن بر سبك يادگيري را در بين رشته‌هاي مختلف تحصيلي نيز مقايسه نموده‌ايم. از اين رو، از دو پرسش‌نامه 31 سوالي براي سنجش هوش معنوي دانشجويان (با آلفاي كرونباخ 96%) و پرسش‌نامه 12 سوالي كُلب (1985) براي تعيين سبك يادگيري دانشجويان (آلفاي كرونباخ 87%) استفاده شده است. نمونه آماري تعداد 225 دانشجو در رشته‌هاي مذكور است. يافته‌هاي تحقيق نشان مي‌دهد كه بين محتواي دروس و سبك يادگيري رابطه مثبتي وجود دارد. هم‌چنين فرض وجود رابطه همبستگي معنادار ميان هوش معنوي و سبك يادگيري فردي تاييد شد. با توجه به يافته‌هاي حاصل از اين تحقيق، نكته قابل توجه اين است كه رشته‌هاي علوم انساني خصوصاً مديريت بايد داراي سبك جذب كنندگي باشند كه قدرت مفهوم‌سازي انتزاعي آن‌ها در يادگيري بالا باشد. ولي محتواي دروس مديريت به شيوه‌اي در حال تغيير است كه ذهن مخاطبان را به سمت تجربه‌گري عيني و آزمايش‌گري فعال مي‌كشاند.

This research is implemented with the objective to survey course content effect in various academic disciplines such as: various management orientations, medicine, basic sciences, engineering, art and theology, on Tehran University students’ learning style (LS) and spiritual intelligence (SQ or SI). This study used Kolbʹs learning styles model (1985) which involves four learning styles; abstract conceptualization (AC), reflective observation (RO), active experimentation (AE), concrete experience (CE). The goal of this article is to examine the relationship between measures of SQ among various academic disciplines and their learning styles. Hence, two questionnaires consisting of thirty one questions for SQ evaluation (by alpha %968) and twelve questions for students learning styles measurement (by alpha %87) were used. Our statistic sample included two hundred and twenty five students. Findings of the research show that there is a positive relationship between course contents and LS. Also, the assumption of existing a significant correlation between spiritual intelligence and individual learning style was confirmed. According to the research findings, significant point is that the humanities disciplines, especially management should employ assimilation style to increase power of abstract conceptualization in their learning. But, contents of management lessons are changing in a way that the students’ mentality inclines toward concrete experience and active experimentation.