نقدهايي بر علم منطق و پاسخ آنها

Objections on Logic and their answers

منطق تكويني به لحاظ تاريخي همزاد بشر و تفكر اوست. اما تدوين قواعد علم منطق، بنابر قول مشهور، اول بار به دست ارسطو صورت گرفته است. پس از ارسطو شاگردان و تابعان وي به شرح و تفسير آن پرداختند و مجموعه كتب منطقي ارسطو را گرد آوردند و آن را ارغنون ناميدند. پس از تدوين منطق به دست ارسطو، برخي با آن موافقت كردند و به شرح و تفسير و تهذيب و تكميل آن پرداختند و برخي با آن مخالفت ورزيده، آن را كانون نقد قرار دادند. منتقدان منطق چه پيش از ظهور اسلام و چه پس از ظهور اسلام و ترجمه آن به عربي و رواج در ميان مسلمين، به علل مختلفي به مخالفت با منطق برخاسته‌اند كه برخي از اين علل عبارت‌اند از اعتقاد به نقصان يا بطلان يا بي‌فايده يا كم‌فايده بودن منطق ارسطو، چه در منطق تعريف و چه در منطق استدلال؛ اعتقاد به بي‌نيازي انسان از منطق ارسطو؛ اعتقاد به خلاف اموري كه از اصول متعارف علم منطق به شمار مي‌آيد. در اين مقاله به بررسي برخي شبهات مطرح شده درباره فايده منطق و نياز انسان به منطق و پاره‌اي اصول متعارف منطق مي‌پردازيم و پاسخ منطق‌دانان به اين شبهات را طرح و بررسي مي‌كنيم.

Albeit, historically speaking, logic is as old as man and his thought, Aristotle was reportedly the first who wrote logical rules and his students and followers completed the task with their expositions and commentaries, which resulted in a collection of books they named Organon. Those who were, however, opposed to Aristotelian logic, began to criticize it The critics of logic, before or after the advent of Islam and the translation of logical works into Arabic, were opposed to logic because of some beliefs which are as follows: • Aristotelian logic, whether in the form of definition or deduction’ is deficient, futile, useless or barely useful. • Human beings do not need Aristotelian logic. • The axioms of Aristotelian logic are no always true. This paper deals with doubts on the use of logic, the need for logic and the truth of logical axioms and the answers given by logicians to these doubts