كليدواژه :
the youth , علما الدين , الاعتقاد , عمل‌گرايي , الرويه المطلقه , التطبيقيه , مطلق‌گريزي , Education , باورمندي , MODELING , تفكيك‌گرايي , PRAGMATISM , تقبّل الاُنموذج الامثل , الرويه التفكيكيه , معرفه الزمان , الگوپذيري , religious scholars , جوانان , separationism , زمان‌شناسي , الشباب , study of time , عالمان ديني , belief-orientation , انعطاف‌پذيري , Flexibility , تربيت , anti-absolutism , المرونه
چكيده فارسي :
بحث و بررسي در زمينه چيستي الگو و نقش آن در تربيت، همواره دغدغه مهم فيلسوفان تعليم و تربيت بوده است. بر اين اساس، درباره جايگاه الگو و اهميت آن، سخنان نغز، بسيار گفته شده است؛ اما درباره نقش الگو در انتقال ارزش‌ها و چگونگي اثرگذاري آن بر افرادِ تحت تربيت، به ويژه نسل جوان، كمتر سخن به ميان آمده است.
پژوهش حاضر بررسي نقش الگو با رويكرد ياد شده را مطمح نظر خود قرار داده است. نويسنده در اين نوشتار با تقسيم روش‌شناسي مرتبط با الگو و افراد هدف و بيان مولفه‌هايي در ذيل هريك، كوشيده است تا به ديدگاهي نو در اين زمينه تقرب جويد. اهميت و حساسيت الگوپذيري، برخوردار از فرايندي است كه سرعت و سلامت آن، به دقت و توجه به اين مولفه‌ها و رعايت عملي آنها وابسته است. اين پژوهش با رويكرد درون ديني و به شيوه تحليلي ـ منطقي انجام شده است.
چكيده لاتين :
Among the subjects which have been the special concern of educationists are the nature of model and its role in education. There have been so many novel discussions on the importance of model and only few discussions on the role of model in cherishing the values and how values influence trainees, especially the youth. The present paper studies the role of model in cherishing the values. Dividing methodology into two kinds: model-related and target group, and elaborating on the components of each of them, the author presents a new idea in this regard. The importance and significance of modeling has a process whose pace and soundness are contingent upon the attention given to these components and their practical application. The author uses an intra-religious (textual) approach and analytical-logical method in this research
چكيده عربي :
من الهواجس الهامّه التي كانت دايماً تشغل اذهان الفلاسفه في المجال التربوي، هي دراسه وتحليل واقع الانموذج الامثل ودوره في التربيه؛ لذا هناك الكثير من الكلام الجذّاب حول مكانه الانموذج الامثل واهميّته. امّا بالنسبه الي دوره في انتقال القيَم المبدييه وكيفيه تاثيره علي من هم في مرحله التربيه، ولا سيّما بالنسبه الي جيل الشباب، فلايوجد الكثير من الكلام حوله.
وقام الباحث في هذه المقاله بدراسه دور الانموذج الامثل في انتقال القيم المبدييه، حيث قسم منهجيته ومنهجيه الافراد الذين هم هدفه، ووضّح العناصر الخاصّه بكلٍّ منهما؛ وذلك لطرح رويهٍ جديدهٍ في هذا المضمار. والاُسلوب الذي اتّبعه تحليليٌّ ـ منطقيٌّ علي اساس باطن الدين.
انّ اهميّه التاثّر بالانموذج الامثل لها مراحل تستند في سرعه تحقّقها وسلامتها الي الدقّه والالتفات الي هذه العناصر ومراعاتها بشكلٍ عمليٍّ.
