بررسي ميزان شيوع كودك آزاري و نيز پيش‌بيني آن از طريق بررسي افسردگي و اضطراب والدين، سبك‏هاي دلبستگي و سلامت رواني نوجوانان پسر آنان

A study of the prevalence of child abuse and its prediction from parents’ depression and anxiety, attachment styles and mental health of their adolescent boys

هدف پژوهش حاضر تعيين ميزان شيوع كودك‏آزاري و همچنين، پيش‌بيني آن از طريق بررسي متغيرهاي افسردگي و اضطراب والدين، سبك‏هاي دلبستگي و سلامت رواني نوجوانان پسر آنان مي‏باشد. جامعه آماري شامل كليه دانش آموزان پسر دوره راهنمايي شهر اردبيل بود. به منظور تعيين شيوع كودك‏آزاري يك مطالعه از نوع كاربردي و براي پيش‌بيني آن روش همبستگي از نوع تحليل مميز به كار رفته است. 2000 دانش‏آموز به روش نمونه‏گيري تصادفي چند مرحله‏اي براي شيوع شناسي و از بين آنان 200 دانش آموز كه بالاترين نمره و 200 دانش آموز كه پايين‏ترين نمره را گرفته بودند، براي آزمون فرضيه‏ها انتخاب شدند. ابزارهاي پژوهش شامل پرسشنامه‏هاي ضربه كودكي (CTQ)، افسردگي بك، اضطراب اسپيل برگر، سبك دلبستگي هازان و شيور و مقياس تجديدنظر شده نود سوالي علايم رواني (SCL 90 – R) مي‏باشد. براي تحليل داده‏ها علاوه بر روش‏هاي آمار توصيفي، روش تحليل مميز نيز مورد استفاده قرار گرفت. براساس نتايج به طوركلي، 85/14درصد آزمودني‏ها در معرض كودك آزاري بالاتر از متوسط قرار گرفته بودند و كودك‏آزاري عاطفي شايع‏ترين نوع بود. همچنين، كودك آزاري را مي‏توان از طريق متغيرهاي افسردگي و اضطراب والدين، سبك‏هاي دلبستگي و سلامت رواني فرزندان پيش‏بيني نمود. از سوي ديگر با توجه به اثرات مخرب كودك آزاري، با انجام دادن پژوهش و شناسايي عوامل پيش‏بيني‏كننده آن مي‏توان اقدامات مداخله‏اي لازم را به منظور پيشگيري از وقوع آن انجام داد

Objective:The aim of the present study was to a) to determine the prevalence of child abuse and b) to predict it from a study of parents’ depression and anxiety, and attachment style and mental health of their adolescent sons. Method: The population of the study comprises all adolescent boys enrolled in middle schools in Ardabil city. To determine the prevalence of different types of child-abuse a survey was conducted, and to predict it a discriminant functional analysis was used. The prevalence sample comprised 2000 students selected through a multi-stage random sampling procedure, of which 200 students scoring high and 200 scoring low were selected for hypotheses testing. Data were collected using the Childhood Trauma Questionnaire (CTQ), Beck Depression Inventory, II (BDI-II),State Trait Anxiety Inventory (STAI), modified Hazan& Shaver Attachment Style Questionnaire (ASQ) and Symptom Check List 90 (SCL-90-R). Descriptive statistics and discriminant function analysis were used to analyze the data. Results: The results showed that 14.85% of the subjects were exposed to child-abuse, with emotional abuse being most prevalent. Furthermore, child abuse can be predicted from the variables of parents’ depression and anxiety, attachment style and mental health of their adolescent sons. Conclusion and recommendations: Considering the destructive effects of child abuse, by research into child abuse and identification of its predictive factors, necessary interventions can be implemented to prevent it.