عنوان مقاله :
ناشنوايي تكيه در گويشوران فارسي
عنوان فرعي :
Stress deafness in Persian speakers
پديد آورندگان :
رحماني، حامد نويسنده گروه زبانشناسي همگاني، دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه تهران، ايران Rahmani, Hamed , بيجنخان، محمود نويسنده گروه زبانشناسي همگاني، دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه تهران، ايران Bijankhan, Mahmoud , قاجارگر، مهران نويسنده آزمايشگاه زبانشناسي، دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه تهران، ايران Ghajargar, Mehran
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1391 شماره 39
كليدواژه :
الگوي ناشنوايي تكيه , درك گفتار , سرنخهاي دركي , گويشوران فارسي , محركهاي مصنوعي
چكيده فارسي :
زمينه و هدف: هدف از انجام اين مطالعه، بررسي حساسيت دركي شنوندگان بومي فارسي، زباني داراي تكيه قابل پيش بيني، نسبت به سرنخ هاي آكوستيكي تكيه است. اين پژوهش براساس الگوي شناختي ناشنوايي تكيه طراحي شده است كه مطابق آن، هر قدر جايگاه تكيه در يك زبان، بيشتر قابل پيشبيني باشد، گويشور بومي آن زبان، داراي حساسيت دركي ضعيفتري نسبت به ويژگيهاي تكيه خواهد بود.
روش بررسي: در اين آزمون، نوع خاصي از آزمون دركي تطبيق بهكار رفت كه در آن 35 گويشور فارسي در قالب سه گروه متمايز براساس زمينه زباني، بايد محركهاي مصنوعي پخششده را، بهصورت رايانهاي، شبيهسازي ميكردند. در كنار بررسي عملكرد فارسيزبانان در درك تكيه، تاثير دانش آواشناسي و قرار گرفتن در محيط زبان انگليسي بر حساسيت دركي آنها نيز مورد ارزيابي قرار گرفت.
يافتهها: در يافتههاي اين پژوهش مشخص شد كه حساسيت كلي فارسيزبانان نسبت به تكيه ضعيف است. با اين حال قرار گرفتن آنها در محيط زباني انگليسي، تاثير چشمگيري در ميزان حساسيت آنها به تكيه در پي داشت(p < 0/0001)؛ در حالي كه دانش آواشناسي تاثيري در عملكرد دركي گويشوران نداشت. همچنين از بين سه همبسته، بيش از همه، در تشخيص ديرش، ميان فارسيزبانان مشكل وجود داشت(p=0/0001) و از لحاظ آماري تفاوتي ميان درك سرنخ فركانس پايه و شدت مشاهده نشد.
نتيجهگيري: گويشوران زبان فارسي عملكرد ضعيفي در درك تكيه دارند و چنين نتيجهاي با پيشبيني الگوي ناشنوايي تكيه در مورد ناشنوايي تكيه گويشوران زبانهاي داراي تكيه ثابت سازگار است.
چكيده لاتين :
Background and Aim: The current study has been designed based on the framework of the Stress Deafness Model (SDM), and aims at investigating native listeners’ general perceptual sensitivity to the acoustic correlates of stress in Persian, a language with predictable stress. According to SDM, more regularity in a language implies poorer perceptual sensitivity of its native speakers, as regular stress patterns will not require lexical encoding.
Methods: The experiment was a modified method of adjustment task where subjects had to simulate stimuli played to them. A total of thirty five Persian speakers took part in the experiment and were placed in three groups based on their linguistic background. In addition to overall perceptual sensitivity, the effect of exposure to English and phonetic knowledge were also tested.
Results: Persian speakers showed a weak perception of stress correlates. It was found, however, that exposure to English will improve stress deafness among Persian natives (p < 0.0001). However, the results failed to show any significant effect by phonetic knowledge. It was also shown that the duration had the most erroneous perception by participants (p=0.0001), while there was no statistically significant difference between understanding fundamental frequency clues and intensity perception by listeners.
Conclusion: Since Persian speakers showed an overall weak perception of stress correlates, the results support the predictions made by SDM.
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 39 سال 1391
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان