هزاره سوم و جنگ نرم آمريكا عليه ج. ا. ايران

وقوع انقلاب اسلامي ايران در 22 بهمن 1357، مصادف با يازدهم فوريه 1979 ميلادي، صرف نظر از فروپاشي نظام 2500 ساله شاهنشاهي، منشا تحولات عديده‌اي در منطقه خاورميانه و در سطح دنيا گرديده است. اين تحولات را مي‌توان از جنبه‌هاي گوناگون مورد نقد و بررسي قرارداد. ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و نظامي، ابعادي قابل ملاحظه در اين راستا به نظر مي‌رسند. بديهي است چنين تحوّلي، نه تنها به عنوان يك پديده انحصاري در جهان، حتي به عنوان رويدادي نادر و استثنايي در قرن بيستم قلمداد مي‌گردد. رويدادي كه تحت تاثير آن، هيمنه پر صلابت قدرت‌هاي برتر جهان نظير ايالات متحده آمريكا و اتحاد جماهير شوروي سابق با تمام بلوك‌بندي‌هاي سياسي پس از جنگ‌هاي جهاني اول و دوم ساده‌تر از حد تصوّر در هم شكست و جهان شاهد آن بود كه مي‌توان با اتكا به يك نظام ارزشي، متاثر از مباني ارزشمند و مستحكم، در مقابل ظلم ايستادگي كرد و شكست جنبه‌هاي مادي و ظاهري قدرتمندان مسلح به سلاح زر، زور و تزوير را شاهد بود. اما آنچه در اين مقوله مي‌تواند تاثير شگرف و قابل ملاحظه‌اي را از خود به نمايش گذارد، برتري جنبه‌هايي از قدرت به گونه‌اي خلاف تصور و استنباط از معاني قدرت، كه همواره تاثير زور را در دستيابي به قدرت به عنوان عامل اصلي و اساسي فرض مي‌نمايد، خواهد بود. جنگ نرم با استفاده از قدرت نرم واژه‌اي است كه شايد قدمت آن از نظر كاربردي، مفهوم به زحمت دو دهه را در برگيرد، اما مي‌توان براي آن عمري به درازاي عمر بشر در صحنه گيتي متصور شد. هر چند به ‌كارگيري آن در اين قالب از نظر زماني بسيار محدود و غيرقابل قياس با عمر واقعي آن است. اين مقاله بر آن است تا جنگ نرم را در ابعاد گوناگون، به عنوان جنگ سوم جهاني در هزاره سوم، مورد واكاوي قرار دهد و آن را از منظر مباني، اصول و نظريه‌هاي مرتبط با هويت جنگ نرم و كشورهاي جهان سوم (توسعه نيافته و يا در حال توسعه) با تاكيد بر كشور ايران بررسي و راهكارهايي را پيشنهاد نمايد.

The 11th February,1979 Islamic revolution in Iran, regardless of the fall of the 2500 –year long dynasty ruling system, is identified as the source of various developments at the Middle East and world arenas. These developments can be investigated from variety of aspects including political economical, socio-cultural and military. Evidently, not only is the revolution identified as a unique phenomenon in the world, but it is also regarded as a rare and exceptional event in the 20thcentury, which demolished so easily the superior hegemony of the world super powers such as the USA and the former USSR created following the political blockings after the world wars. Furthermore, the revolution raised consciousness that, one relying on a value regime based on ethical and strong foundations, can resist against oppression and defeat materialistic dimensions of all those mobilized with sources, forces and tricks. But what brings about significant effects is the superiority of those areas of power contradicting the notion favoring force as the only and basic element of obtaining power. Though, the history of soft war practically dates no more than two decades back, one can assume its length equal to the life span of the human. Nevertheless, its employment in terms of time is rather limited and incomparable to that of its true life span. This paper attempts to investigate dimensions of the soft war as the war of the third millennium in terms of its foundations principles and theories pertinent to its nature and that of the third word (both developing and under developed) in general and Iranian in particular and finally offer certain practical suggestions.