رابطه سبك هاي دلبستگي با راهبردهاي حل تعارض فرزندان نسبت به والدين

Relationship between attachment styles with conflict tactics of child-Parents

در پژوهش حاضر، رابطه سبكهاي دلبستگي با راهبردهاي حل تعارض فرزندان- والدين (پدر و مادر) مورد بررسي قرار گرفت. براي اين منظور، تعداد150دانشجو(75پسر و 75دختر) به طريق نمونه گيري چند مرحله اي انتخاب شدند. براي جمع آوري اطلاعات از پرسشنامه هاي سبكهاي دلبستگي كولينز و ريد(1990)، راهبردهاي حل تعارض فرزند- والد اشتراس(1990) استفاده شد. پژوهش حاضر از نوع همبستگي بود. به منظور تجزيه و تحليل داده هاي آماري از روشهاي آماري ضريب همبستگي پيرسون و تحليل واريانس چند متغيري بهره به عمل آمد. نتايج پژوهش نشان مي دهد بين راهبردهاي حل تعارض استدلال پدر ومادر با سبك دلبستگي ايمن رابطه مثبت معنا دار اما با سبك دوسوگرا رابطه منفي معنا دار وجود دارد.راهبردهاي حل تعارض پرخاشگري كلامي و فيزيكي پدر و مادر با سبك ايمن رابطه منفي معنا دار اما با سبك دوسوگرا رابطه مثبت معنا دار دارد. بين سبكهاي دلبستگي و راهبرد هاي حل تعارض با پدر و مادر در دانشجويان پسر و دختر تفاوت معنادار وجود ندارد.

This study considers attachment styles and conflict tactics of child-Parents (mother and father). For this reason 150 M.S degree students (75 male and 75 female) were selected by stages sampling. For data gathering the study used questionnaire of attachment styles of Collins & Read (1990), conflict tactics of child-Parents (mother and father) of Straus (1990). This study was correlation type and for analyzing of statistical data the study used Pearson correlation and multivariate analysis of variance. The results of study show that: There is positive meaningful relationship between conflict tactics of parentʹs logic with secure attachment style, but there is negative meaningful relationship with ambivalence style. There is negative meaningful relationship between Verbal and physical conflict tactics with secure attachment style, but there is positive meaningful relationship with ambivalence style. There is no difference between female and male student in attachment styles and conflict tactics of child-Parents.