شماره ركورد :
583041
عنوان مقاله :
رويكرد تيوريك به سياست آمريكا در قبال انقلاب اسلامي ايران و بيداري اسلامي در خاورميانه
عنوان فرعي :
A Theorical Approcach to U.S Policy toward Islamic Revolution of Iran and Islamic Awakings in Middle East
پديد آورندگان :
سليماني، رضا نويسنده دانشگاه پيام نور solimani, reza
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1391 شماره 2
رتبه نشريه :
علمي پژوهشي
تعداد صفحه :
27
از صفحه :
93
تا صفحه :
119
كليدواژه :
Iranian Islamic revolution , Middle East , paradox of stability and democracy , بيداري هاي اسلامي , خاورميانه , دموكراسي سازي در خاورميانه , democracy making , سياست خارجي آمريكا , پارادوكس ثبات و دموكراسي , Islamic awakenings in Middle East , US policy , انقلاب اسلامي
چكيده فارسي :
يكي از موضوعات اساسي مطرح در رويكرد كلان آمريكا در خاورميانه پس از نقش آفريني در اين منطقه، به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، تاكنون تعيين يك استراتژي منسجم و بدون تضاد در حمايت از يكي از دو مقوله مهم و تعيين كننده، "آزادي" يا "ثبات"؛ "دموكراسي" يا "امنيت" در ميان كشورهاي منطقه است. اين موضوع تا حدي براي كاخ سفيد مهم بوده است كه همواره واشنگتن را در مقابل يك پارداوكس دشوار طي شش دهه اخير قرار داده است: سويه اول اين پارادوكس، پايبندي واقعي آمريكا به اصول آزادي و دموكراسي همانند اعطاي حق تعيين سرنوشت و حق راي به شهروندان خاورميانه به قيمت روي كار آمدن گروه ها و دولت هاي مستقل و حتي ضدآمريكايي است. سويه دوم پارادوكس مزبور برقراري حكومت هاي غيردموكراتيك اقتدارگرا و غيرپاسخگو تحت نفوذ آمريكا و بي توجه به حقوق اساسي شهروندان در خاورميانه است. بر اين مبنا، اين مقاله اولاًدر پي پاسخ به اين پرسش است كه: كدام يك از دو سويه پارادوكسيكال فوق الذكر عملاً توسط آمريكا در تعيين استراتژي اش براي خاورميانه انتخاب شده است؟ ثانياً چگونه اين پايبندي به نوعي سياست مشترك واشنگتن در قبال انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 و بيداري-هاي اسلامي اخير در خاورميانه انجاميده است؟ فرضيه اصلي اين مقاله آن است كه ترجيح "ثبات" بر "دموكراسي" در راهبرد خاورميانه‌اي طي شش دهه اخير، به استراتژي مشترك آمريكا در قبال انقلاب اسلامي ايران و بيداري هاي اسلامي اخير در خاورميانه انجاميده است.
چكيده لاتين :
One of the main and considerable points about America’s approach in Middle East after playing role its role performance in this region, especially after WWII, is to determine a coherent strategy free of contradiction toward “Freedom” or “Stability”, “Democracy” or “Security” in the countries of this region. This topic has such significance for White House that Washington always had been forced to confront with a difficult paradox within the six recent decades: the first side of this paradox is US real commitment to principles of freedom and democracy such as the the “right to Self -Determination”, “the right to vote” for citizens of middle east at the expense of comig independent and even anti- American groups and goverments to power. The second side of the paradox mentioned is establishment of arbitrary and unaccountable goverments under America’s influence irrespectful to the citizen’s principal rights in Middle East. On this basis, this article firstly is going to answer this question: Which side of the two paradoxical sides mentiond above, have been chosen by US practically in its stretegy for Middle East? Secondly, how this practical commitment has resulted in Washington common policy toward Iranian Islamic revolution (1979) and recent Islamic awakenings in Middle East? The main hypothesis of this article is that preference of Stability to Democracy in the approach toward Middle East within the past six decades has been resulted in America common foreign strategy toward Iranian Islamic revolution and recent Islamic awakenings in Middle East.
سال انتشار :
1391
عنوان نشريه :
پژوهشنامه انقلاب اسلامي - دانشگاه بوعلي سينا
عنوان نشريه :
پژوهشنامه انقلاب اسلامي - دانشگاه بوعلي سينا
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 2 سال 1391
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان
لينک به اين مدرک :
بازگشت