بررسي وضعيت حمايت اجتماعي در بيماران همودياليزي شهر زنجان

Evaluation of social support level among hemodialysis patients in the hospitals of Zanjan

سابقه و هدف: نارسايي مزمن كليوي و همودياليز شيوه زندگي فرد را تحت تاثير قرار داده و باعث مشكلات جسمي، رواني واجتماعي مي شود. حمايت اجتماعي به عنوان يكي از مكانيسم هاي مقابله اي داراي قدرت تاثير بر بهبود وضعيت سلامت و كيفيت زندگي بيماران مزمن مي باشد. هدف اين پژوهش تعيين وضعيت حمايت اجتماعي بيماران همودياليزي شهر زنجان مي باشد. روش بررسي: در اين مطالعه توصيفي- مقطعي تعداد 84 بيمار همودياليزي مراجعه كننده به مراكز آموزشي درماني زنجان در سال 1389 به صورت سرشماري انتخاب گرديدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه حمايت اجتماعي تركيبي (پرسشنامه حمايت اجتماعي نوربك) حاوي 29 سوال در سه بخش حمايت عاطفي، حمايت ابزاري وحمايت اطلاعاتي مورد سنجش قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS16 تحليل شدند. يافته ها: 50 درصد بيماران زن، 8/79 درصد متاهل و 19 درصد بيكار بودند. 5/78درصد بيماران حمايت عاطفي ، 3/20درصد حمايت اطلاعاتي و 7/29 درصد حمايت ابزاري مطلوبي داشتند. حمايت اجتماعي كلي مطلوب در بين بيماران 5/40 درصد بود. با استفاده از ازمون كاي دو رابطه معني داري بين جنسيت، محل انجام دياليز، نوع شغل، تاهل، تحصيلات و حمايت اجتماعي ديده نشد (05/0 < p). نتيجه گيري: بر اساس نتايج مطالعه و با توجه به رابطه مستقيم بين حمايت اجتماعي و كيفيت زندگي و ميزان بقا بيماران همودياليزي، پيشنهاد مي شود حمايت اجتماعي به خصوص در ابعاد اطلاعاتي و ابزاري از اين بيماران توسط كادر درمان و مسيولين انجمن هاي حمايت از بيماران كليوي افزايش يابد.

Background: Chronic renal failure (CRF) and its related treatment such as hemodialysis influence the life style of patients and leading to physical and psychosocial problems. Social support is one of the most important coping mechanisms that improves quality of life and health status of these patients. The aim of this study was to determine social support in hemodialysis patients in hospitals of Zanjan University of medical science. Materials and methods: In this cross-sectional study, 84 patients with CRF who referred to Zanjan hemodialysis centers in 2010 were recruited. Subjects answered 2 sets of questionnaires: (1) demographic characteristic, (2) standard instrument of social support )NSSQ(. Data were analyzed by descriptive statistics using SPSS ver.16. Results: Fifty percent were female, 79.8 % were married, and 19% were jobless. 78.5%, 20.3% and 29.7% of participants had optimal emotional, informational and instrumental support, respectively. The overall optimal social support was 40.5%. There was not significant relationship between independent variables (marriage, type of job, educational level and sex) and social support (p > 0.05). Conclusion: According to the result of this study and regarding to positive relationship between social support, quality of life and survival rate in hemodialysis patients, it is suggested that health care policy makers and managers consider instrumental and informational support in order to improve quality of life in hemodialysis patients.