تصميم گيري در مورد ادامه‌ي حيات نوزادان مبتلا به بيماري هاي مهلك؛ باز نگاهي به معيار ها

Decision making on the prolongation of the life of severely diseased newborns: reinspection of criteria

تولد نوزادي نارس يا دچار عيوب مادرزادي شديد و با پيش آگهي ضعيف، مي تواند خانواده و جامعه را با چالش هاي متعدد اخلاقي، اجتماعي، حقوقي و ... مواجه كند. غالب معيار هايي (ناتواني، كيفيت زندگي و ...) كه در تصميم گيري براي مراقبت از اين نوزادان، ملاك عمل قرار مي-گيرند، چندبعدي بوده و به‌شدت بار اخلاقي دارند. در اين مطالعه تلاش شده است تا ضمن معرفي ديدگاه ها و چالش هاي موجود در انطباق اين معيار ها با وضعيت نوزادان به‌شدت بيمار، نقاط ضعف هر مفهوم نيز معرفي گردد. در پايان نيز ديدگاه كلي مكتب اسلام در رويارويي با چنين شرايطي، مورد تحليل و بررسي قرار گرفته است. نقطه‌ي پايان غالب مباحثات اخلاقي در رابطه با يك نوزاد به‌شدت ناتوان، به چند سوال بنيادي و بدون پاسخي قطعي در مورد مجاز بودن انسان براي تصميم گيري در مورد زندگي و مرگ يك نوزاد، معيار هاي تصميم گيري و اعتبار آن ها و غيره ختم مي شود. به ‌هر ‌روي، با وجود نظريه پردازي هاي دانشمندان مختلف، تاكنون تبيين همه‌جانبه اي از معيار هاي زندگي و مرگ، براي تصميم‌گيري‌هاي اخلاقي پايان حيات ارايه نشده است. آن‌چه مسلم است اين‌كه علم امروز بشر هنوز در حدي نيست كه پاسخ مشخصي براي سوالات كليدي اين موضوع داشته باشد. هم‌چنين، نگارندگان تلاش كرده اند تا نشان دهند بر خلاف ديدگاه هاي غربي در آموزه هاي اسلامي تصميم گيري در مورد حق حيات اين نوزادان جايگاهي ندارد؛ چرا كه مي تواند نوعي حذف غير مجاز صورت مساله باشد؛ بلكه بحث پيرامون چگونگي حل منطقي و اخلاقي موضوعي است كه بايد متناسب با علم و امكانات روز و در محدوده ي جواز الهي آن صورت بگيرد.

Birth of a poor prognosis neonate (premature and/or congenitally affected) may potentially burden the family and/or society with many ethical, social, legal, etc challenges. Most of the decision making criteria used in handling the care of these neonates, such as disability, quality of life, etc., are multidimensional and heavily ethical bearing. In this study, we have tried to explore and present a perfect view on the existing challenges and different dimensions of the discussed criteria. In the end, the prominent standpoint of the Islamic school in confronting a severely disabled newborn has been introduced and analyzed. Most related discussions boil down to some fundamental and unanswered questions, for instance whether human beings should be permitted to make decisions about the life of severely diseased neonates, the decision making criteria themselves and their appropriateness, etc. Even though many scientists have theorized on the subject, a multilateral explanation of life and death criterion has not been presented yet. One thing is for certain and that is, in answering the basic questions of the subject, our present knowledge and experience is limited and insufficient. The authors have tried to show that despite many western views, decision making about the life of a neonate has no place in Islamic teachings, since it could be considered an unauthorized human action. Instead, it is proposed that any attempt to provide an ethical rationale, while utilizing today’s science and technology, be in compliance with God’s commandments.