بررسي سبك زندگي و عوامل همراه آن در دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي ايلام

Lifestyle investigation and its associated factors in students of Ilam University of Medical Sciences

سابقه و هدف: كنترل تنش، فعاليت فيزيكي، عادات غذايي و سيگار كشيدن از جمله پارامترهاي مهم سبك زندگي جوانان و به‌خصوص دانشجويان مي‌باشند. مطالعه حاضر با هدف تعيين وضعيت سبك زندگي و همبستگي آن با بعضي از عوامل موثر بر آن در نمونه‌اي گويا از دانشجويان علوم پزشكي ايلام انجام شده است. مواد و روشها: مطالعه‌اي توصيفي بر روي 400 دانشجوي دانشگاه علوم پزشكي ايلام در سال تحصيلي 91-1390 با روش نمونه‌گيري تصادفي سهميه‌اي (برحسب رشته تحصيلي) انجام گرفت. پرسشنامه رفتارهاي ارتقا دهنده سلامت HPLP II براي بررسي متغيرهاي كنترل تنش، فعاليت فيزيكي، عادات غذايي و ايمني به كار گرفته شد. داده‌هاي جمع‌آوري شده از طريق نرم‌افزار 16 SPSS و آزمونهاي كاي‌دو و همبستگي كندال، تجزيه و تحليل شد. يافته‌ها: ميانگين و انحراف معيار سن واحدهاي مورد مطالعه 9/1±94/20 سال بود كه 2/59% مونث بودند. برخورداري از سبك زندگي ضعيف، كنترل تنش، فعاليت فيزيكي، عادات غذايي و ايمني به ترتيب 6، 10، 36، 8/20 و 2 درصد برآورد گرديد. رابطه سبك زندگي با سطح تحصيلات پدر معني‌دار بود (05/0 > p)، اما با شغل والدين، تحصيلات مادر، رشته تحصيلي، سن، جنس و بومي بودن دانشجويان معني‌دار نبود (05/0 < p). از بين عوامل تشكيل دهنده سبك زندگي دانشجويان، كنترل تنش داراي بيشترين مقدار همبستگي با سبك زندگي كل بود (61/0 = r، 01/0 > p). نتيجه‌گيري: بهبود سبك زندگي با تغيير الگوي عادات غذايي و فعاليت فيزيكي و نيز كاهش تنش دانشجويان توصيه مي‌شود.

Background and Aim: Food habits, controlling stress, motor activity and smoking are important factors of lifestyle amongst young people and specially students. The present study aimed to determine the lifestyle situation and its correlation with some factors amongst a representative group of medical students in Ilam University of medical sciences. Materials and Methods: In a cross-sectional study using randomized allocation sampling, 400 medical students in Ilam University of Medical Sciences were recruited. The "HPLP II" questionnaire which included parameters of controlling stress, motor activity, foods and safety habits was used. Data were analyzed using Chi-square and Kendal correlation tests using SPSS software. Results: Mean participantʹs age ± standard deviation was 20.94±1.9 years and 59.2% were female. In general, poor lifestyle, controlling stress, motor activity, dietary and safety habits were estimated to be 6, 10, 36, 20.8 and 2 percent, respectively. There were significant correlation between students’ lifestyle and fathers’ education level but not with parents’ job, mothers’ education level, students’ major, age, gender and nativity. Among factors constituting life style, stress control had the strongest correlation with students’ lifestyle (r = 0.61, p < 0/01). ‍Conclusion: Improving students’ lifestyle with changes in food habits and motor activity as well as decreasing stress levels is recommended.