شماره ركورد :
630032
عنوان مقاله :
برون رفت استاد رفيعي قزويني از مشكله رجعت در انديشه صدرايي
عنوان فرعي :
The Rafī’ee-Qazvīnīʹʹs Solution to the Sadrāian Problem of Return
پديد آورندگان :
فرقاني، محمد كاظم نويسنده استاديار گروه فلسفه و كلام، دانشگاه امام صادق Forghani , Mohammad Kazem , احمدي زاده، محمّد نويسنده دانش آموخته كارشناسي ارشد فلسفه و كلام، دانشگاه امام صادق Ahmadizadeh, Mohammad
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1392 شماره 21
رتبه نشريه :
علمي پژوهشي
تعداد صفحه :
18
از صفحه :
79
تا صفحه :
96
كليدواژه :
تراجع , بدن , حركت جوهري , حكمت متعاليه , رجعت , رفيعي قزويني , نفس
چكيده فارسي :
طبق مباني حكمت متعاليه، نفس انساني بعد از حدوث در اين عالم، بنا بر استعدادي كه دارد، آن به آن از فعليّتي خارج مي شود و فعليّتي جديد مي يابد و در اين سير به تجرّد مي رسد تا آنگاه كه بدن را رها مي كند و مسير تكاملي خود را بدون بدن عنصري (دنيوي) ادامه مي دهد. تلقّي ابتدايي اين است كه طبق اين مباني، بازگشت نفس به بدن دنيوي در دار دنيا امري ناممكن است؛ و مهم ترين دليل آن نيز قاعده امتناع تراجع است. اما وقتي در نظر آوريم كه عموم مسلمانان، به ويژه شيعيان، بر اساس برخي آيات قرآن كريم و روايات معتقدند كه تا كنون، در مواردي مردگان زنده شده اند و در دوره آخر الزمان نيز برخي زنده مي شوند و رجعت مي كنند، عويصه و مشكلي خاصّ در اين باره ظاهر مي شود؛ چرا كه اعتقاد به رجعت يا احياي مردگان، به منزله بازگشت نفس به بدن دنيوي در دار دنياست. بر اين اساس، عموم فلاسفه و به ويژه صدراييان بايد به گونه اي رجعت و احياي مردگان را به صورت عقلاني تبيين كنند كه به نفي قاعده امتناع تراجع نينجامد؛ زيرا ابطال تناسخ را بر مبناي همين قاعده پذيرفته اند. سيد ابوالحسن رفيعي قزويني، از معدود انديشمنداني است كه در اين باره سخن گفته و ضمن پذيرش اين قاعده، رجعت و بازگشت نفوس به بدن دنيوي را از مصاديق اين قاعده نمي داند. او، با دست نكشيدن از مباني صدرايي، تلاش كرده است تا از طريق قاعده «القسر لايدوم» و نيز «اثر وجودي لازم البروز خاصّ هر موجود»، تبييني عقلاني از بازگشت برخي نفوس به زندگي دنيوي به دست دهد، و از رجعت مورد اعتقاد شيعه دفاع كند و تفاوت آن را با تناسخ توضيح دهد.
چكيده لاتين :
According to the principles of transcendent philosophy (Al-Hikmat Al-Muta?liyah), the human soul as a contingent existence after being created in this world (Hoduth) has a continuous motion from an actuality (Fi’liyyah) to another one until becoming immaterial (Mujarrad). This means that he leaves his body and continues to his evolution immaterially. According to the principle of “Impossibility of Return” (Imtin?’-i-Tar?ju’) it seems impossible for human being to return to the mundane life after his death. This belief is apparently inconsistent with the Islamic doctrine of “dead human beings’ return to the life” (Raj’ah). So, since transcendent philosophers reject the doctrine of reincarnation on the basis of the principle of “Impossibility of Return”, they should explain the doctrine of Raj’ah in a consistent way. Sayyed Abolhasan Raf?’ee-Qazv?n? is one of the few transcendent philosophers who have taken this issue into account. Although he validates the principle of Impossibility of Return, he asserts that it does not include the doctrine of Raj’ah. He tries to defend the doctrine of Raj’ah and differentiate it from the doctrine of reincarnation through a couple of philosophical principles. For example he accepts that Coercion does not last and every existent has its exclusive existential influence which is necessarily emergent.
سال انتشار :
1392
عنوان نشريه :
پژوهشنامه فلسفه دين
عنوان نشريه :
پژوهشنامه فلسفه دين
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 21 سال 1392
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان
لينک به اين مدرک :
بازگشت