دين، وجدان كاري و رابطه ي آن با سبك زندگي

Religion, Work-conscience and their Relation with Lifestyle

دين از طريق ايجاد ارتباط ميان وجدان كاري و سبك زندگي رابطه ي دو سويه اي را بين آن دو برقرار مي كند. در واقع دين، با پديد آوردن يك فرهنگ همگاني، فراگير و پايدار در فضاي جامعه، و بهره گيري كاربردي از آن در تمامي لحظات زندگي فردي و اجتماعي مي تواند وجدان كاري را به يك سنت حسنه و نيكو تبديل كرده و به صورت يك عادت روزمره در زندگي تك تك افراد جامعه درآورد؛ عادتي كه ترك آن مساوي با دشواري و رنج فكري و عملي در وجود هر يك از افراد اجتماع مي باشد. عواملي كه دين از طريق آنها به طور مستقيم و يا با واسطه مي تواند بر روي وجدان كاري و سبك زندگي تاثير گذاشته و از آن طريق وجدان كاري در افراد را فعال، و سبك زندگي را بر محور دين قرار دهد و بين آن دو تعامل جدي ايجاد نمايد عبارتند از اهميت دادن دين به عنصر كار و تلاش و تقدس دادن به آن و توجه به درآمد حلال است كه دين مي تواند به وسيله ي اين عوامل نقش بي بديل خود را در نهادينه كردن وجدان كاري در سبك زندگي ديني به كار گيرد. از طرفي سبك زندگي ديني كه بر مبناي باورهاي ديني شكل مي گيرد از مولفه هاي مهم و كارامد در ايجاد و تقويت وجدان كاري است. مقاله ي پيش رو، در پي اثبات چنين رابطه اي برخواهد آمد.

R eligion can make a mutual relationship between work-conscience and lifestyle. In fact, the widespread distribution of religion has made a public and stable culture among populations. Furthermore, its application can improve work-conscience in social and individual domains as a daily habit. Giving up this habit can cause guilty conscience and make people follow social norms of work-conscience. Some factors which can directly or indirectly affect people’s work-consciences and lifestyles, guide them through the direction of religion, and make influential interaction between them can be as follows: considering religion as an effective element in encouraging hardworking, regarding work as a holy activity, and paying attention to earning Halal income to internalize work-conscience in a religious lifestyle. Moreover, Islamic lifestyle, which is founded upon Islamic beliefs, can significantly create and improve work-conscience. The present study intends to assert such a relationship