امكان‌سنجي اجراي پروژه‌ي يادگيري الكترونيكي

Measuring readiness for e-learning project

يادگيري الكترونيكي به عنوان يك فناوري آموزشي جديد به سرعت در حال گسترش، توسعه و تحول است. چنين گستردگي دست‌اندركاران را ملزم به اعمال روش‌هاي علمي و منطقي در اجرا، مديريت و ارزشيابي پروژه‌هاي يادگيري الكترونيكي كرده ‌است. يكي از روش‌هاي پيروي از منطق و عقلانيت در يادگيري الكترونيكي امكان‌سنجي پيش از اجراي پروژه‌هاي يادگيري الكترونيكي است. پژوهش حاضر با هدف بررسي امكان اجراي يادگيري الكترونيكي در دانشگاه شهيد چمران اهواز انجام شده است. جامعه‌ي آماري تمامي دانشجويان و استادان دانشگاه شهيد چمران اهواز در نيمسال دوم سال تحصيلي 86-85 بودند. نمونه‌ي اين پژوهش از ميان دو گروه دانشجويان (351 نفر)، و استادان (129 نفر)، انتخاب شد. روش نمونه‌گيري طبقه‌اي تصادفي بود. ابزار پژوهش پرسشنامه‌هاي استانداردي بود كه قبلاً توسط پژوهشگران ديگري مورد استفاده قرار گرفته بود. در اين پژوهش از دو پرسشنامه‌ي استاندارد، يكي براي دانشجويان و ديگري براي استادان استفاده شد. براي تحليل داده‌ها از روش‌هاي آمار توصيفي (ميانگين، انحراف معيار و واريانس) و آمار استنباطي (تحليل واريانس يك راهه ANOVA) استفاده شد. نتايج اين پژوهش نشان داد كه دانشجويان و استادان دانشگاه شهيد چمران براي شركت در يادگيري الكترونيكي آمادگي نسبي دارند. به‌علاوه، تحليل استنباطي داده‌ها نشان داد كه بين دانشجويان گروه‌هاي علوم انساني و علوم پايه از نظر آمادگي براي شركت در يادگيري الكترونيكي تفاوت معني‌داري وجود دارد، اما بين پيشرفت تحصيلي دانشجويان و آمادگي براي شركت در يادگيري الكترونيكي تفاوت معني‌داري وجود ندارد. بر اساس يافته‌ي ديگر اين پژوهش، تفاوت معني‌داري بين مرتبه‌ي علمي اعضاي هيات علمي و نگرش آنان نسبت به ميزان آمادگي استادان براي ارايه‌ي دروس به صورت الكترونيكي وجود ندارد.

E-learning as new educational technology is rapidly developing, expanding and changing. This rapid expanding has prompted administrators to follow scientific and rational methods in implementing, managing and evaluating e-learning projects. Need assessment as a scientific and rational method is a way to follow prior to adopting e-learning projects. The goal of present research was to measure Shahid Chamran University’s readiness for adopting e-learning. The Population of the research consisted of all students and faculty members in the second semester of the academic year 1385-1386. The Samples comprised 351 students and 129 faculty members selected by stratified random sampling method. Two standard tests were administered; one to students and the other to faculty members. In order to analyze data, both descriptive and inferential statistics (ANOVA) were used. Findings revealed that the students and faculty members of Shahid Chamran University are relatively ready for e-learning. In addition, inferential analysis of data showed that there is a significant difference between humanities and basic sciences students in readiness for e-learning, but the no significant difference between academic achievement of students and readiness for e-learning was discovered. According to another finding there is no significant difference between rank of faculty members and their attitudes towards university readiness for e-learning.