عنوان مقاله :
بازانديشي در تعريف مفهوم «فرسودگي بافت» بر مبناي فرسودگي مكان
عنوان فرعي :
Rethinking Fabric ‘Deterioration
پديد آورندگان :
گلرخ، شمين نويسنده .دانشجوي دكتراي طراحي شهري، دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه شهيد بهشتي Golrokh, Shamin
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1391 شماره 57
كليدواژه :
رابطه انسان مكان , فرسودگي , كيفيت هاي مكان , معنا , مكان , هويت مكاني , نيازهاي انسان
چكيده فارسي :
وقوع هر پديده اي، به دليل تغيير در ويژگي هاي بافت، با همه ابعاد از « فرسودگي بافت » زندگي ساكنان آن پيوند دارد. بنابراين پديده ابعاد مختلفي قابل تامل است. منزلت يك بافت براي شهروندان،يعني مكان زندگي آن ها، تنها وابسته به ويژگي ها و داشته هايي كالبدي و كاركردي نيست، بلكه وابسته به نسبتي است كه فرد ميان خود و ويژگي هاي مكان تعريف مي كند و بدين دليل آن مكان برايش معنادار مي شود. چنان كه گاه براي حفظ يك مكان و بهبود آن مي كوشد و گاه آن را رها مي كند. در اين مقاله سخن از فرسودگي در نظر « مكان » بافت شهري است، مفهوم بافت شهري به مثابه گرفته مي شود و به وضعيت فرسودگي مكان با تاكيد بر ابعاد معنايي آن و از موضع روان شناختي نگريسته مي شود. از اين موضع، فرسودگي يك بافت وضعيتي است كه در آن، معناي يك بافت براي شهروندان، از جايي مطلوب براي زندگي، به جايي نامطلوب تنزل مي يابد و فرد تمايلي به زندگي در آن مكان ندارد. موضوع معناي مكان در ادبيات نظري تحت مفاهيم مختلفي مطرح شده است. آنچه در اين مقالههويت « خود » بدان پرداخته خواهد شد، نسبتي است كه اين مكان ها با كانسپت به بررسي چنين « هويت مكاني » فرد برقرار مي كند. از اين رو با تكيه بر مفهوم وضعيتي خواهيم پرداخت. مفهوم هويت مكاني در ادبيات روان شناسي پرداختن به اهميت مكان در فرايند هويت يابي فرد است. مكآن هايي كه افراد در آن ها زندگي كرده اند بر ترجيحات محيطي آن ها و نوع مكاني كه به دنبالش هستند يا ترجيح مي دهند تاثير مي گذارد. برك ول چهار اصل را براي شكل گيري هويت فرد برمي شمارد: نياز به تمايز، تداوم، عزت نفس، و خودكارايي. مطالعات نشان داده است كه همه اين ابعاد هويت، جنبه مكاني دارند. بدين دليل فرسودگي مكان رامي توان در قالب وضعيتي توصيف كرد كه طي آن، فرد ارزيابي اي منفي از نسبت ميان خود و مكان دارد. يا به بيان ديگر براي فرد به واسطه وجود آن مكان، احساس تمايز، تداوم، عزت نفس، و خودكارايي حاصل نمي شود.
چكيده لاتين :
This paper attempts to define a deteriorated fabric not based on its physical characteristics, but on the basis of its psychological relation with its inhabitants. It is argued that human identity includes those characteristics with which humans identify and represent themselves. These characteristics essentially correspond to the social and physical needs. A deteriorated fabric thus forms when four basic human needs are unsatisfied: distinctiveness, continuity, self-esteem and self-efficacy. Distinctiveness is defined by territorial demarcation and individual geographic location of a fabric, while continuity means place attachment and memory of that fabric. Self-esteem of a fabric means the associated social value of that fabric, while self-efficacy of a fabric denotes residents atisfaction of that fabric’s amenities.
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 57 سال 1391
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان