بررسي ميزان هنجارشكني ازدواج و علل موثر بر آن

Deviation from the Norms in Marriage and Effective Factors

هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسي هنجارشكني ازدواج و علل آن بوده است. چارچوب نظري پژوهش، برگرفته از نظريه چلبي است. روش: روش مورد استفاده در اين پژوهش، روش كمّي با فن پرسشنامه و حضور 117 نفر از افراد 18 تا 35 ساله شهر تهران از هر دو جنس بوده است. براي تحليل داده‌هاي تحقيق از آزمونهاي مختلف آماري و تحليل مسير استفاده شده است. يافته‌ها: متغيّرهاي فرصت(فرصت رابطه‌اي)، انتظار(سازگاري دروني، اخلاق عملي، اخلاق نظري، كنترل) و معنا (نگاه به ازدواج)، با هنجارشكني ازدواج، ارتباط معنادار دارند و اين ارتباط به گونه‌اي‌ست كه با افزايش اين متغيّرها، هنجارشكني ازدواج كاهش مي‌يابد. نتيجه‌گيري: نتايج تحقيق حاكي از آن است كه ميانگين هنجارشكني مردان بيشتر از زنان است و متغيّرهاي مستقلِ محروميت نسبي، فرصت مادي، فرصت رابطه‌اي، فرصت فرهنگي، كنترل، اخلاق عملي، سازگاري دروني، سازگاري بيروني و نگاه به ازدواج، در احتمال هنجارشكني ازدواج جوانان تاثيرگذارند. از ديدگاه پاسخ‌دهندگان، خانواده بيشترين تاثيرات را بر جوانان دارد. همچنين جامعه بايد راهكاري براي ارضاي نياز جنسي جوانان در شرايط كنوني، با توجه به عدم سهولت ازدواج آنان بيابد؛ فراهم كردن فرصتهاي شغلي و فرهنگي بيشتر در سطح جامعه و تقليل شرايط محرّك غريزه جنسي در جامعه براي جوانان، به خصوص در زماني كه امكان تحقق ازدواج براي آنها مهيا نيست و فراهم كردن تفريحات سالم براي آنها در زمانهاي اوقات فراغت مي‌تواند از اولويتهاي مهم باشد.

Objectives: In this research we cast a cursory glance at the roots of Deviation from the norms in marriage and analyzing the effective factors in chelbi theoretical framework.Method: The method of the present survey is quantitative and questionnaire technique distributed among 117 male and females between 18 to 35 years age in Tehran. To analyze the data different statistical tests and route analyses are used.Results: The results of the research indicate a significant relationship between opportunity variables (relational opportunity), expectation (inner consistency, deontology, morality, self-control) , spiritual reality (attitude toward marriage) and Deviation from the norms in marriage .an increase in above variables results in deduction of Deviation from the norms in marriage .Conclusion: The author of the present article concludes the average rate of Deviation from the norms in marriage is more frequent among men than women and following independent variables are effective on the probability of Deviation from the norms in marriage: deprivation, life opportunities, and relational opportunity, cultural opportunity, self-control, deontology, internal consistency, external consistency, and attitude toward marriage. The author then refers to family as one of the most efficacious institutes in this subject and utters the necessity of finding solution for satisfying the sexual needs of youth such as developing more cultural and occupation opportunities and decreasing the sexual driving conditions in society particularly when their needs are not easily realized and fulfilled .the author at the end of article suggests healthy entertainments for youth spare time as one of the most important priorities.