بررسي ابتلاي همزمان اختلالات روانپزشكي در افراد همسر آزار (مطالعه كيفي)

Comorbidity of Psychiatric Disorders in the Domestic Abusers (A Qualitative Study)

خشونت عليه همسران از مشكلات عمده بهداشت روان در خانوادههاست. بر اساس تحقيقات، مردان همسر آزار به اختلالات روانپزشكي متعددي دچار هستند. هدف پژوهش حاضر بررسي ميزان ابتلا به اختلالات روانپزشكي در افراد دچار رفتارهاي خشونتآميز خانگي در شهر تهران بود. اين مطالعه به شكل كيفي در مقايسه دادههاي نمونه مشتمل بر دو گروه مطالعه سالم و همسر آزار استخراج و تفسير شد و تشخيصهاي روانپزشكي بر اساس TR-DSM-IV مورد بررسي قرار گرفتند. نتايج نشانداد كه رتبهبندي ابتلاي همزمان ده اختلال روانپزشكي با مشكل همسر آزاري به ترتيب عبارتاند از؛ اختلال سو مصرف مواد مخدر يا محرك با 9/39 %، مجموعه اختلالات كنترل تكانه يا تكانشگري3/35%، اختلال ناتواني در يكي از كاركردهاي جنسي6/31%، اختلال شخصيت ديگر آزار يا ساديستيك8/29%، افسردگي مزمن6/27%، اختلال شخصيت پارانوييد 9/24%، سو مصرف مشروبات الكلي6/24%، اختلال شخصيت ضد اجتماعي2/22%، اختلال اضطراب فراگير3/19%، اختلال شخصيت مرزي2/18%. يافتههاي مطالعه حاضر تلويحات پيشگيرانه، تشخيصي، باليني، پژوهشي و آموزشي فراواني در كنترل اختلال همسر آزاري دارد

Violence against women is a very important problem for family mental health. According to researches; domestic abusers suffer from mulitple psychiatric disorders. This study aimed to investigate the comorbidity of psychiatric disorders in domestic abuser husbands in Tehran. According to available sampling method and diagnostic criteria, 100 domestic abuser husbands and 100 non-domestic abuser husbands were selected and assessed by SCID tools and other indices. The results showed that the ranking of ten psychiatric problems concurrent with domestic violence include: Substance abuse 39.9 %, Impulse control disorder 35.3%, Sexual problems or dysfunction 31.6%, Sadistic personality disorder 29.8%, chronic depression 27.67%, Paranoid personality disorder 24.9%, Alcohol abuse 21.6%, antisocial personality disorder 22.2%, Anxiety disorder 19.39%, and Borderline personality disorder 18.2%. The results of the present study have great preventive, diagnostic, clinical, research and educational implications in controlling domestic abuse disorder.