عنوان مقاله :
اندر حكايت عقلگريزي صوفيان
عنوان فرعي :
On the Sufis’ Intellect-aversion
پديد آورندگان :
فنايي اشكوري ، محمد نويسنده ,
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1391 شماره 14
كليدواژه :
عقلستيزي , محدوديت عقل , خطاپذيري عقل , سازگاري عقل و عرفان , عرفان , عقل
چكيده فارسي :
در بخشي از ادبيات عرفاني و سخنان برخي از منسوبان به عرفان، عقل و عرفان در برابر هم قرار گرفته، دو راه ناسازگار و مخالف يكديگر تلقي شدهاند. اين گروه، عقل را يك منبع يا راه تحصيل معرفت نميدانند و براي دستاوردهاي عقل و در نتيجه علوم بشري، اعتباري قايل نيستند. از نظر ايشان، عقل نه تنها منبع معتبري براي معرفت نيست، بلكه مانع معرفت و موجب گمراهي نيز ميباشد. جالب آن كه برخي از اينان براي اثبات بياعتباري عقل، به استدلالهاي عقلي متوسل شدهاند. در اين نوشتار، پارهاي از ادله ايشان طرح و بررسي خواهد شد. بايد تاكيد كرد كه مقابله بعضي از عارفان يا مدعيان عرفان با عقل، به معناي مخالفت همه عرفا با عقل يا ناسازگاري عرفان و عقل نيست؛ چراكه اين مخالفت ميتواند از سو فهم نسبت عرفان و عقل ناشي باشد. به نظر ما عرفان و عقل نه تنها ناسازگار نيستند، بلكه مويد و معاضد يكديگرند. اوج اين تعامل و تعاضد را ميتوان در حكمت متعاليه صدرايي شاهد بود.
چكيده لاتين :
In a part of mystical literature, as well as the words of some individuals affiliated with mysticism, intellect and mysticism have been portrayed as being at odds with each other and they were presented as two totally irreconcilable and adverse paths. These people consider intellect not as a source and a way of acquiring knowledge, thus, they give no credit to the achievements of intellect, and consequently, to the Humanities. Based on these people’s viewpoint, intellect is not only an invalid resource of knowledge but also a barrier to acquiring knowledge and a cause of falling into aberration. Interestingly, some of such individuals have resorted to logical reasoning to discredit intellect. In the present paper, some of the argumentations of these people will be addressed and investigated. It is worth emphasizing, however, that the opposition of some mystics, or so-called mystics, to intellect does not indicate as to the opposition of all mystics to intellect or the irreconcilability and conflict of mysticism and intellect, for such oppositions could simply originate from a lack of proper understanding of mysticism and intellect. We believe that not only are not mysticism and intellect irreconcilable, they are mutually confirming and supporting. The pinnacle of this mutual confirmation and support can be seen in Mulla-Sadra’s Transcendent Theosophy.
چكيده عربي :
هناك مواجهه بين العقل والعرفان في بعض موارد الآداب العرفانيه والاحاديث المنسوبه الي العرفان، حيث اعتبرا مسلكين غير منسجمين ومتعارضين. هناك فيه من العرفا لا تري انّ العقل مصدرٌ او طريقٌ لتحصيل المعرفه وبالتالي فهي لا تعير اهميهً لانجازات العقل والعلوم البشريه، فهم لا يرون فقط انّ العقل مصدر غير معتبر للمعرفه، بل يعتقدون انّه حايل في طريقها وسبب للضلال ايضاً. والطريف انّ بعضهم قد تمسكوا بالعقل نفسه لاجل اثبات عدم كونه معتبراً! وقد قام الباحث في هذه المقاله بذكر بعض ادلتهم ودراستها. ويجب التاكيد علي انّ معارضه بعض العرفا او مدّعي العرفان للعقل لا تعني معارضه جميع العرفا للعقل او عدم انسجام العرفان معه، لانّ هذه المعارضه يمكن ان تكون ناشيه من عدم وجود فهم صحيح للعرفان او للعقل. ويري الباحث انّ العرفان والعقل منسجمان ويتعاضدان ويويد كل واحد منهما الآخر، وذروه هذا التعامل والتعاضد تبدو جليه في الحكمه المتعاليه الصدراييه.
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 14 سال 1391
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان