بررسي و تحليل روابط دوجانبه مطالعات تطبيقي هنر و تاريخ هنر

An Analytical Study of the Mutual Relationship between Art History and Comparative Study of Art

اگر بپذيريم كه تاريخ رسمي هنر، طبق كتب و منابع مرجع، متشكل است از مجموعه‌اي از دسته‌بندي‌هاي تاريخي من‌جمله مكاتب، سبك‌ها، و شيوه‌هاي هنري، كه مورّخان هنر در باب هنر ملل گوناگون ارايه كرده‌اند، مي‌توان رابطه و بستگي‌هاي مطالعات تطبيقي هنر و تاريخ هنر را بر حسب چگونگي بهره‌گيري تطبيق‌گران از اين طبقه‌بندي‌ها و استفاده‌هاي متقابل تاريخ هنر از دست‌يافته‌هاي مطالعات تطبيقي توضيح داد. در اين مقاله، ضمن بررسي اين روابط، نقشي كه مطالعات تطبيقي هنر در بازبيني مباني و مبادي تاريخ هنر داشته است، و همين طور چيستي و انواع تواريخ تطبيقي هنر را، جداگانه توضيح خواهيم داد.

According to books and references on the official history of art, it is generally accepted that this discipline is composed of a collection of historical classifications about international art, namely schools, styles, and artistic manners set forth by art historians. The mutual connections and relations between art history and comparative study of art can be elucidated by explaining the way practitioners of both disciplines make use of each other’s findings. While trying to shed a light on these mutual relations, this article would study the role of comparative art study in revisions made to the basics of art history. Meanwhile, the essence of comparative art study and different histories of comparative history of art would be discussed.