بررسي علل انحطاط حكومت خسروپرويز و تاثيرات آن در انحطاط سلسله ساسانيان

Investigating the causes of Khosrau II’s decline and its effects on the Sassanid

خسروپرويز آخرين خسرو شكوهمند ايران باستان است كه در نيمه اول حكومتش توانست براي آخرين بار در ايران باستان قدرت و عظمت را به امپراتوري ايران بازگرداند. خسروپرويز به دليل بعضي رفتارها و سياست هاي نادرست و اهداف بلندپروازانه اي كه در پيش گرفته بود، باعث ناراحتي و نارضايتي بزرگان و نظاميان و ديگر اطرافيان خود گرديد. چون وي از تدبير درست و دورانديشي برخوردار نبود نه تنها نتوانست آنها را راضي كند، بلكه زمينه رنجش و بدبيني هر چه بيشتر آنها را از خود فراهم كرده بود. خسروپرويز به خاطر كمك هاي امپراتور روم موريس و ارادتي كه به وي داشت و همچنين رسيدن به اهداف سياسي بلندپروازانه اش مجبور به حمايت ظاهري از مسيحيان در قلمرو خود گرديد. اين سياست خسروپرويز نه تنها باعث تضعيف دين زرتشت شد، بلكه زمينه برتري هر چه بيشتر مسيحيان را بر آنها در دربار و ولايات غربي ساسانيان فراهم كرد. بنابراين خسروپرويز با اتخاذ برخوردها و رفتارهاي تند و متكبرانه و سياست هاي نادرست در ايام حكومتش نه تنها باعث انحطاط حكومت خود شد، بلكه بر پايه ها و اقتدار سلسله ساساني ضرباتي سخت وارد نمود و اين سلسله را پذيراي هر گونه خطر احتمالي كرد؛ لذا ريشه بسياري از عوامل ضعف و انحطاط حكومت خسروپرويز در شخص وي و رفتارها و عملكردهاي نادرست او خلاصه مي شود كه در فروپاشي سلسله ساساني تاثير مستقيم داشته-اند.

Khosrau II (Khosrow Parviz), was the last great king of the Sasanian Empire. He was the last to recover Persian Empire. Due to wrong policies and behaviors and ambitious goals, he caused discontent among the military and political elites. He was aided by Emperor Maurice to return to power. In return, he seemingly supported Christians. This support weakened Zoroastrians and strengthened Christians in Western states. Such incorrect policies paved the way for Khosrau II’s decline and the Sassanid empire.