شماره ركورد :
685163
عنوان مقاله :
شهرسب، مرداس و ضحاك
عنوان فرعي :
Shahrasb, Mardas & Zahhak
پديد آورندگان :
اردستاني رستمي، حميد رضا نويسنده عضو هيات علمي دانشگاه Ardestani Rostami, Hamid Reza
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه سال 1392 شماره 16
رتبه نشريه :
علمي پژوهشي
تعداد صفحه :
19
از صفحه :
173
تا صفحه :
191
كليدواژه :
اسطوره شكستگي , شهرسب / بوذاسف , ضحاك , مرداس
چكيده فارسي :
يكي از عوامل تحوّل در اسطوره‌هاي ايراني – آن چنان كه مهرداد بهار مي‌گويد- در كنارِ ورودِ عناصرِ بيگانه، ادغام و دگرگوني، عاملِ شكستگي است. در اسطوره‌ها گاهي واقعه يا شخصيّتي به فراموشي سپرده مي‌شود، ليكن آن، در ريختِ پاره‌ها و اجزايِ پراكنده، در موقعيت و مكاني ديگر پديدار مي‌گردد. شهرسب، وزيرِ طهمورث يكي از اين شخصيّت‌هاست كه دچار شكستگي و به دو شكلِ مرداس و ضحاك در زماني ديگر آشكار مي‌شود. امّا چه دلايلي مي‌توان يافت كه اين شكستگيِ شخصيّتي در شاهنامه را نشان دهد؟ پاسخ اين پرسش را مي‌توان درخلق و خو و معنايِ نامِ شهرسب يافت. ويژگيي كه به طور صريح در شاهنامه، درباره شهرسب مطرح شده، برپاي داشتن نماز در شب و روزه داشتن در روز است. ويژگي ديگر، در نامِ شهرسب و معنايِ آن - يعني سلطه بر اسب - نهفته است. اين دوگانه صنعت – عبادت خداوند و مهارت در اسب سواري- كه دريگانه‌اي چون شهرسب گرد آمده، پس از چندي از هم جدا مي‌شود و هر يك به كسي مي‌رسد و شخصيّتي را شكل مي‌دهد؛ نماز كردن و روزه داشتن ويژگيِ مرداس مي‌شود و بر اسب سوار شدن و توانايي در اسب سواري به ضحاك مي‌رسد. اين نكته را نيز بياد بسپاريم كه در مجمل التواريخ و القصص، اگر چه وزيرِ طهمورث، ارونداسب نام دارد، ولي ضحاك فرزند او معرفي شده و اين دليلي ديگر در پيوند آن‌هاست. در تاريخ طبري نيز قوم ضحاك بر شريعت صابيان دانسته شده، كه البته عقايدِ صابيان به خلق و خوي شهرسب نزديك است و پيوند او با ضحاك و بويژه مرداس را آشكار مي‌كند و نيز، همسانيِ مقرّ بوذاسف/ شهرسب و ضحاك را كه گاهي هند و گاهي بابل است، مي‌توان ديد. همچنين شهرسب/ بوذاسف داراي نژاد كلداني است كه پيوندِ نژادي او با ضحاك و مرداس تازي را نمايان مي‌كند و فراخواندن به بت‌پرستي از ديگر اشتراكات و تشابهاتي است كه درباره اين دو در متونِ مختلف ديده مي‌شود كه همه اين شواهد به ارتباط اين سه شخصيّت دلالت دارد؛ در حالي كه در شاهنامه و ديگر متونِ تاريخي – به جز مجمل التواريخ- به پيوندِ نسبي و نژاديِ ضحاك، مرداس و وزيرِ طهمورث اشاره نشده است. پژوهش پيشِ رو – كه دستاورد مطالعه در شاهنامه و برخي متون نگاشته شده مورخانِ دوره اسلامي است- به دنبالِ اثباتِ اين پيوند، كه در اثرِ شكستگيِ شخصيّت اسطوره‌اي شهرسب حاصل شده، شكل گرفته است.
چكيده لاتين :
One of the elements of evolution in the Iranian mythology according to Mehrdad Bahar is the element of breakage in the character alongside entry of foreign elements, fusion and transformation. In myths sometimes an event or a character is forgotten however in another situation or place it reemerges in bits and pieces in another time and place. Shahrasb, Tahmures’s noble Vazier is one of these characters who appears in two guises namely Mardas and Zahhak in another time. The reasons for this can be sought in Shahrasb’s meaning and his temperament. A distinct characteristic of Shahrasb in Shahnameh is his fasting by day and praying by night. Another characteristic lies in the meaning of Shahrasb which is dominion over horse. This dual device that is his praising the God and his skill in horse riding gathered in the unique individual like Shahrasb after a while reappears in two other characters. Fasting and praying goes to Mardas and mounting horses and skill in horse riding goes to Zahhak. It should be remembered that in Mujmal-al-Tawarikh Wa-l-Qisas although Tahmures’s vizier is Arvandasb however Zahhak is introduced as his son and this is a reason for their connection. In Tarikhe Tabari also Zahhak’s people believe in Sabean faith close to Shahrasb’s temparement revealing not only his connection with Zahhak and particularly with Mardas but also revealing their common headquarters India and sometimes Babel shared by the three characters Buzasf, Shahrasb, and Zahhak. The first two are of kaldani origin which shows his racial connection with the arabs i.e., Zahhak and Mardas. The other common characteristic of these two characters is summoning people to idolatry according to different texts. All the evidence proves the interconnection between these three characters while in Shahnameh and other historical texts apart from Mujmal-al-tawarikh there has not been a reference to the racial and familial connection between the three. The present article aims at proving their close connection based on the study of Shahnameh and some texts written by the historians in the Islamic era.
سال انتشار :
1392
عنوان نشريه :
پژوهشنامه ادب حماسي
عنوان نشريه :
پژوهشنامه ادب حماسي
اطلاعات موجودي :
دوفصلنامه با شماره پیاپی 16 سال 1392
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان
لينک به اين مدرک :
بازگشت