بررسي رابطه بين سبك هاي هويت و تفكر انتقادي در بين دانشجويان ‏دانشگاه پيام نور استان لرستان

Surveying the Relationship between Critical Thinking and ‎Identity Styles among the Students of Payame Nour ‎University of Lorestan Province

هدف پژوهش حاضر بررسي رابطه بين سبك هاي هويت و تفكر انتقادي بوده است. براي ‏بررسي اين موضوع با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي كه در دو مرحله انجام گرفت، ابتدا دو ‏شهر از بين استان لرستان به روش خوشه اي انتخاب شد و در مرحله دوم از بين دانشگاههاي پيام نور ‏از دو شهر انتخاب شده استان لرستان دو دانشگاه و سپس از هر دانشگاه 35 نفر به روش تصادفي ‏‏(جمعاً 70 نفر) انتخاب شدند. پس از انتخاب گروه نمونه، به صورت همزمان پرسشنامه مهارت هاي ‏تفكر انتقادي كاليفرنيا و پرسشنامه سبك هاي هويت برزونسكي برروي آزمودني ها اجرا شد. اطلاعات ‏به دست آمده با استفاده از روش هاي آماري ضريب همبستگي پيرسون، تحليل رگرسيون، آزمونهاي ‏آنوا و تي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. نتايج به دست آمده نشان داد كه سبك هويت سردرگم ‏با نمره كل تفكر انتقادي (سطح معناداري 03/0) و همچنين مقياس تحليل از مقياس هاي تفكر ‏انتقادي (سطح معناداري 03/0) رابطه معكوس و معناداري دارد. همچنين نتايج به دست آمده با ‏استفاده از آزمون تي نشان داد كه از بين سبك هاي هويت و مقياس هاي تفكر انتقادي، در مقياس هاي ‏تحليل (سطح معناداري 03/0)، استنتاج (سطح معناداري 008/0)و قياس(سطح معناداري 025/0) ‏بين دو گروه علوم انساني و علوم پايه تفاوت معناداري وجود دارد. به گونه اي كه در مقياس قياس و ‏تحليل گروه علوم پايه ميانگين نمرات بالاتري دارند. نتايج تفاوت معناداري را بين ميانگين هاي ‏سبك هاي هويت و تفكر انتقادي در دو گروه زن و مرد نشان نداد. ‏

The purpose of this study was to study the relationship between ‎critical thinking and identity styles. For this purpose, random sampling ‎method was carried out in two stages. Firstly, two cities were chosen out ‎of Lorestan Province by cluster sampling, and in the next step two ‎universities were chosen out of the Payame Nour universities of the two ‎selected cities, and then 35 people were chosen randomly out of each ‎university (70 students). After selecting the sample group, California ‎Critical Thinking Skills and Berzonsky Identity Style questionnaires ‎were simultaneously administered to the subjects. The collected data ‎were analyzed by using statistical methods of Pearsonʹs correlation ‎coefficient, Regression Analysis, ANOVA and t -tests. The results ‎indicated that there is a significant and negative correlation between ‎diffuse identity style and total score of critical thinking (level of ‎significance of 0.03), as well as analysis scale of critical and analytical ‎thinking scales (level of significance of 0.03). Also, the results obtained ‎by using the t-test indicated that among the identity styles and critical ‎thinking scales, there are significant differences between the two groups ‎of humanities and sciences in analysis scale (significance level of 0.03), ‎deductive scale (significance level of 0.008) and comparison scale ‎‎(significance level of 0.25). In other words, the sciences group has ‎higher scores on comparison and analysis scales. The results suggested ‎no significant difference between the means of the identity styles and ‎critical thinking in the two groups of men and women. ‎