اثر‌بخشي آموزش امنيت هيجاني بر بهزيستي ذهني زنان متاهل شهر اصفهان

The Effects of Emotional Safety Training on Subjective Well-being of the Married Women in the City of Isfahan

هدف از اين پژوهش تعيين اثربخشي آموزش امنيت هيجاني بر بهزيستي ذهني زنان متاهل شهر اصفهان مي‌باشد. اين پژوهش به روش نيمه تجربي با طرح پيش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه كنترل اجرا گرديد. جامعه آماري، شامل كليه زنان متاهل مراجعه‌كننده به يكي از فرهنگسراهاي شهر اصفهان با حداقل يكسال زندگي مشترك و نمونه در اين پژوهش 40 نفر از بانوان متاهل بودند كه به طور تصادفي در دو گروه آزمايش و گواه گمارش گرديدند. ابزار اندازه‌گيري مورد استفاده در پژوهش عبارت بود از پرسشنامه بهزيستي ذهني. تجزيه و تحليل داده‌ها از طريق نرم‌افزار SPSS و روش آماري تحليل كواريانس انجام پذيرفت. نتايج به دست آمده از اين پژوهش نشان داد كه آموزش امنيت هيجاني بر بهزيستي ذهني زنان در مرحله پس‌آزمون تاثير معناداري نداشته است، اما آموزش امنيت هيجاني بر دو بعد از ابعاد بهزيستي ذهني شامل اراده و روان‌رنجوري به صورت معناداري اثرگذار بوده است و در دو بعد سرزندگي و استرس- افسردگي تاثير معناداري نداشته است. بنابراين، مي‌توان گفت آموزش امنيت هيجاني در جهت بهبود دو بعد از ابعاد بهزيستي ذهني شامل اراده و وان‌رنجوري موثر مي‌باشد.

This study investigated the effects of emotional safety training on subjective well-being of the married women in the city of Isfahan. A quasi - experimental research with pre-test and post-test design was carried out to pursue this purpose. The statistical population of this research included all the married women with at least one year experience of marital life who referred to one of the cultural centers in Isfahan. The research sample included 40 married women who were selected through availability sampling method and were randomly assigned in control and experimental groups. The research tool was subjective well-being questionnaire. Covariance analysis was used to analyze the data collected by SPSS software. The result indicated that emotional safety training didnʹt have a significant effect on subjective well- being. However, this kind of training revealed a meaningful influence on two dimensions of subjective well- being which are determination and neurosis, and it didnʹt reveal any meaningful influence on vitality and stress- depression which are the next two dimensions of subjective well- being.