برابري قدرت خريد و بهره‌وري توليد با رويكرد مدل بالاسا-سامويلسون در كشورهاي منتخب

Purchasing Power Parity and Productivity with Balassa – Samuelson Approach in Selected Countires

بررسي رابطه بين بهره وري بخش هاي اقتصادي، نرخ ارز حقيقي موثر و قدرت خريد از موضوعات مورد بحث اقتصادي مي باشد. بر اساس نظريه بالاسا – سامويلسون در صورتي كه بهره وري اقتصادي در بخش كالاهاي قابل تجارت بالا باشد منجر به افزايش در نرخ ارز حقيقي موثر مي شود كه نشان دهنده بالا بودن ارزش پول كشور و بالا بودن قدرت خريد پول است. هدف اين تحقيق بررسي رابطه بين تفاوت بهره وري و تورم در كشورهاي شركاي تجاري ايران و تاثير آن بر نرخ ارز حقيقي موثر با دخيل كردن برابري قدرت خريد براي دوره زماني 2011 – 1980 مي باشد. براي تحليل رابطه فوق از روش تحليل هم انباشتگي پدروني و روش برآورد FMOLS استفاده شد. نتايج نشان دهنده تاييد اثر بالاسا – سامويلسون در اين كشورها بود به طوري كه افزايش در بهره وري بخش قابل تجارت منجر به افزايش در نرخ ارز موثر كشور مي شود. همچنين نتايج نشان دهنده تاثير منفي كاهش نرخ ارز واقعي بر قدرت خريد ايران در سال هاي آتي مي باشد.

The Relationship between productivity of economic sectors, effective real exchange rate, and purchasing power is a burning economic issue. Based on the “Balassa – Samuelson” theory, higher economic productivity for tradeable goods leads to an increase in effective real exchange rate which is indicative of higher value of do-mestic money and higher purchasing power of money. The purpose of this study is to examine the Relationship between the difference of productivity and inflation in commercial partners of Iran and its effect on effective real exchange rate by incor porating the purchasing power parity for 1980-2011. For analysing this relationship we use “Pedroni Cointegration” method and of FMOLS. The results show the effect of “Balassa – Samuelson” in these countries in a way that an increase in productivity of tradable goods leads to an increase in effective exchange rate. Besides, the results show a negative effect of a decreased real exchange rate on purchasing power of Iran for future years.