راهگشايي منطق فازي در تبيين رابطه نظريه و واقعيت

CONTRIBUTION OF FUZZY LOGIC IN EXPLANATION OF THE “THEORY-FACT” RELATION

بررسي رابطه ميان نظريه و واقعيت يكي از مباحث جذاب در حوزه علوم اجتماعي است. يك دانش‌پژوه علوم اجتماعي ملزم به درك توامان نظري- عملي است، تا در هنگام پژوهش و تحليل بتواند با موفقيت‌ پديده‌هاي اين دانش آشفته و گسترده را ارزيابي كند و سامان دهد. در اين تحقيق تلاش مي‌شود با تبيين سه پارادايم كلان روش‌شناسانه علم (پديدارشناسي، تفسيرگرايي و ابزارگرايي)، ضمن تحليل ديدگاه‌هاي متفكران اين پارادايم‌ها، به تبيين رابطه نظريه و واقعيت بپردازيم و در همين زمينه، ديدگاه بديلي بر مبناي «روش شناسي منطق فازي» ارايه دهيم.

Relation between theory and fact is one of the most important and attractive issues of social science. Almost, all of us using theory in our scholarly endeavors without thinking deeply about the relation between theory and fact. Considering the necessity of a simultaneous theoretical and factual understanding of social phenomena, this article explains “theory-fact” relation according to the three main methodologies of science (Phenomenology, Interpretationism, Instrumentalism) and at the end will offer an alternative approach to this issue area based on the fuzzy logic.