خوانشي پديدارشناسانه از داستان كيخسرو

The Story of Key-Khosrow: A Phenomenological Approach

جست‌وجوي جاودانگي يكي از مهمترين درون‌مايه‌هاي متن‌هاي اسطوره‌اي است. قهرمان اسطورهبه دنبال دستيابي به جاودانگي است و براي رسيدن به اين هدف، هستي خود را قرباني مي‌كندوازخواسته‌هاينفسانيخودمي‌گذردو اين درستمانندكاري استكهكيخسرودرشاهنامهانجاممي‌دهد. اين مقاله برآن است كه با روش توصيفي–تحليليبر پايه نظريه تقليل پديدارشناسانه ادموند هوسِرل، به بازخواني مساله بازگشت به اصل در داستان كيخسرو بپردازد. هوسرل معتقد است براي درك واقعي وجود چيزي، بايد بي‌واسطه در مقابل پديدار آن چيز قرار گرفت و به دركي شهودي از آن رسيد. وي براي فهم اين امر، نظريه تقليل را پيشنهاد مي‌كند؛يعنيبراي درك يك پديده بايد تمامپيشداوري‌هاوادراكاتخودرادربارهآنپديده به كناري نهاد و تنها به حقيقت وجودي آن انديشيد. كيخسرو نيز مانند قهرمانان اسطوره‌ايتمام حجاب‌هايبيرونيودورنيرابهكناريمي‌گذارندتابي‌واسطهباحقيقتروبه‌روشود.