تدوين مدلي براي گزينش كاركنان بر مبناي الگوي اسلامي ايراني پيشرفت

Designing a Model for Employees Selection on the Basis of Islamic Iranian Progress

در اين پژوهش بحث گزينش كاركنان در چارچوب الگوي اسلامي‌ايراني پيشرفت مورد بررسي قرار گرفته، متغيرهاي موثر بر آن شناسايي شده و در نهايت الگويي براي شناخت ابعاد و سازوكار اثر اين عوامل طراحي شده و برازش آن مورد ارزيابي قرار گرفته است. جامعه‏ي آماري پژوهش، كاركنان و مديران پنج دانشگاه: جامع امام حسين(ع)، شهيد بهشتي، تربيت مدرس، دانشگاه تهران و تربيت معلم تهران بوده است. مدل استخراج شده از ادبيات موضوع، ازطريق مدل‌سازي معادلات ساختاري با استفاده از نرم‌افزار Lisrel مورد سنجش قرار گرفت. يافته‏هاي پژوهش، الگوي استخراج شده را تاييد نمود و نشان داد كه دو عامل توجه به مولفه‏هاي عقيدتي و همچنين توانمندي‏هاي كاري و اخلاقي در گزينش، تاثير معنا‏داري بر صلاحيت كاركنان در احراز شغل‌شان داشته‏اند. همچنين متغير صلاحيت كاركنان در احراز شغل‌شان نيز به‌عنوان متغير ميانجي، تاثير معنا‏داري بر دو متغير وابسته‌ي الگو، يعني پذيرش شغل و خودكنترلي داشته است. انجام اين تحقيق نشان داد كه به‌طور كلي در جامعه‌ي ما دو عامل پذيرش شغل و خودكنترلي كه از مهم‌ترين آرمان‌هاي منابع انساني در هر سامانه مي‌باشند، تحت تاثير توجه به مولفه‌هايي مانند: صلاحيت اخلاقي، سياسي، اعتقادي، خانوادگي و البته تخصصي است.

This research is devoted to the issue of employees selection based on the Islamic Iranian framework for progress. Its effective factors are first recognized and then its aspects are identified to develop a model for identifying the aspects and mechanism of their effectiveness, while their outcomes of are evaluated. Research population included the employees and managers of five universities including; Imam Hussein Comprehensive University, Martyr Beheshty University, Tarbiat Modarres University, the University of Tehran, and Tarbiat Moallem University. The model derived from the literature was assessed through structured equation using LISREL software. The outcomes confirmed the model indicating that consideration of two elements of faith and work capabilities and ethics are significant in the determination of competence of the employees. In addition, competences of the employees in performing their jobs, as a mediating factor, came about to have a significant relation with the two dependent variables in the model, job acceptance and self-control. The results indicated that two variables of acceptance and self-controlling, the most idealistic desires of human resources in the society, are affected by ethical, political, faith, and family competences.