عنوان مقاله :
نظريه مثل افلاطوني و سير آن در فلسفه اسلامي
عنوان فرعي :
The Theory of Platonic Ideas and its History in the Islamic Philosophy
پديد آورندگان :
صابري ورزنه ، حسين نويسنده دكتري فلسفه دانشگاه تهران و استاد مدعو پرديس فارابي دانشگاه تهران ,
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1392 شماره 18
كليدواژه :
علم و معرفت , كلي , ماهيت , مثل افلاطوني , مفارقت
چكيده فارسي :
در اين نوشتار به بررسي سير نظريه مثل افلاطوني در آراي انديشمندان اسلامي پرداخته شده است. نظريه مثل افلاطوني، از وجوه مختلف هستيشناسانه، معرفتشناسانه، علمالنفسي، اخلاقي، زيباييشناسانه و خداشناسانه اهميت فراواني دارد. از زمان افلاطون تا كنون، هم در ميان فلاسفه اسلامي و هم در ميان فلاسفه غربي، مساله مثل افلاطوني، مورد بحث، تاييد و انتقاد فراوان واقع شده است. بررسي محتوايي ـ تاريخي ديدگاههاي انديشمندان اسلامي از جمله فارابي، ابنسينا، شيخ اشراق، محقق دواني، ميرداماد و ملّاصدرا نشان ميدهد كه اولاً نظريه مثل افلاطوني نزد انديشمندان مسلمان هم دچار جرح و تعديلهاي بسيار و به برخي وجوه، پذيرفته شده و جنبههاي اخلاقي و زيباييشناسانه آن مورد نظر قرار نگرفته است؛ ثانياً ادله آنها در رد يا اثبات نظريه مثل ناتمام است؛ و ثالثاً فيلسوفان اشراقي (به معناي عام) و عرفانگرا رغبت بيشتري به پذيرش آن نشان دادهاند.
چكيده لاتين :
This paper seeks to study the history of Platonic ideas in the works of Islamic thinkers. The theory of Platonic ideas is of great ontological, epistemological, psychological, ethical, theological, and aesthetic significance. Since the time of Plato himself the issue of Platonic ideas has been subjected to an abundance of discussions, verifications and critiques, both by the western and the Islamic philosophers. A historical content analysis of the views of the Islamic thinkers including Farabi, Avicenna, Sheik Shahabeddin Suhrawardi, Mohaqeq Davani, Mirdamad, and Mulla Sadra, indicates that, firstly, the theory of Platonic ideas has both undergone numerous adjustments and modifications by the Muslim thinkers and has been adopted selectively and its ethical and aesthetic aspects have not been given any attention by them. Secondly, their reasons for the rejection or the substantiation of the theory of ideas are insufficient and, thirdly, the illuminist and mystic philosophers (in the general sense of the words) have shown more interest to accept it.
چكيده عربي :
يقوم الباحث في هذه المقاله بدراسه حركه نظريه المُثُل لافلاطون في آرا المفكّرين الاسلامييّن. تحظي نظريه المثل لافلاطون باهميّه بالغه من مختلف الابعاد الانطولوجيّه، والمعرفيّه، وعلم النفسيّه، والجماليّه، والثيولوجيّه (اللاهوتيه)، حيث اثارت منذ زمن افلاطون حتي عصرنا هذا اهتمام الفلاسفه سوا الاسلامييّن او فلاسفه الغرب، وكانت في موضع الرفض والقبول والنقد.
وتشير الدراسات التاريخيه ودراسات تحليل المضمون التي اجريت علي آرا المفكّرين الاسلامييّن بما فيهم الفارابي، وابن سينا، وشيخ الاشراق، والمحقّق الدواني، والميرداماد، والملّاصدرا اوّلاً الي انّ بعض العلما المسلمين قاموا بادخال الجرح والتعديل علي هذه النظريه، واقتبسوا البعض الآخر منها، كما لم تستحوذ جوانبها الاخلاقيّه والجماليّه علي اهتمام الفلاسفه. وثانياً تعاني ادلّتهم في اثبات نظريه المُثُل او ردّها من الضعف، وثالثاً انّ الفلاسفه الاشراقيين (بالمعني العام للكلمه) والمتصوّفه ابدوا رغبه في قبول هذه النظريّه اكثر من الآخرين.
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 18 سال 1392
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان