عنوان مقاله :
بررسي تطبيقي معرفت نفس از منظر ملاصدرا و علامه طباطبايي
عنوان فرعي :
Comparative Study of Self-knowledge from standpoints of Mulla Sadra and Tabatabai
پديد آورندگان :
كارشناس، علي نويسنده دانش آموخته دكتري (سطح 4) از حوزه علميه قم، پژوهشگر گروه فلسفه و كلام پژوهشكده علوم اسلامي امام صادق ,
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1391 شماره 13
كليدواژه :
معرفت نفس , معرفت رب , فنا , علامه طباطبايي , ملاصدرا
چكيده فارسي :
نفسشناسي از مبادي و مقدمات خداشناسي در معارف اسلامي است. دو تن از سلسلهجنبانان حكمت متعاليه از قرن يازده و قرن چهارده، صدرالدين شيرازي و علّامه طباطبايي?، بر اين باور تاكيد خاص نمودهاند. دو حكيم با وجود وحدت در هدفِ معرفتي رهيافتي متفاوت دارند؛ در انديشه فلسفي ملاصدرا نفس خلّاق مثال و نمونهاي از خداي خالق است، اما علّامه طباطبايي شناخت نفس را شناخت موجود غيرمستقل و تعلقي و ربطي ميداند كه مقارن با شناخت ذات مستقل است.
در اين مقاله برآنيم تا بدين پرسش پاسخ گوييم كه كدام يك از معرفت حصولي يا حضوري نفس زمينه معرفت حضوري يا حصولي خداست؟ با توجه به مباني حكمت متعاليه، بدين حقيقت دست مييابيم كه تنها معرفت حضوري نفس است كه زمينه معرفت حضوري رب را نتيجه ميدهد، چرا كه حقيقت علم حضور و وجود است.
چكيده لاتين :
Self-knowledge is regarded as a preamble to the knowledge of God in Islamic teachings. This idea was particularly emphasized by two forerunners of transcendent philosophy: Sadra Shirazi in 11th century and AllamaTabatabae in 14th. Although they shared the same epistemic aim, the two great thinkers had different approaches to the problem. In the thought of Mulla Sadra human soul has creative role as revealing God the Creator. To Tabatabae, knowledge of the self is an act of knowing dependent and relative entity concomitant with the knowledge of Independent Essence. This article is to answer the question which sort of knowledge leads to the presential knowledge of God. The conclusion made in light of transcendent principles of philosophy is that self-knowledge by presence can yield presential knowledge of God, for reality of knowledge is but a presence and existence.
چكيده عربي :
يعتبر علم النفس من مبادي الالهيات في العلوم الاسلاميه و هذا ما اكد عليه اثنان من كبار فلاسفه الحكمه المتعاليه: صدر الدين الشيرازي و العلامه الطباطبايي؛ و رغم اشتراكهما في العدف المعرفي الا انهما يختلفا في ان الصدرا يعتبر النفس الخلاقه مثالاً و نموذجاً من الخالق تعالي و لكن الطباطبايي يري ان معرفه النفس هي معرفه موجود غير مستقل و ربطي، و لكن تقارن معرفه الذات المستقله
نهدف في هذه المقاله الاجابه الي انه اي معرفه حصوليه او حضوريه في النفس توجب المعرفه الحصوليه او الحضوريه لله تعالي؟ و بناياً علي الحكمه المتعاليه نصل الي هذه النتيجه ان معرفه النفس الحضوريه هي التي توصل الي معرفه الرب، لان حقيقه المعرفه هي الحضور و الوجود.
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 13 سال 1391
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان