مفهوم شناسي واجب الوجود در نظام فكري حكيمان

Conceptology of Necessary Being in the Thought of Philosophers

نزد بسياري از حكيمان مفهوم واجب‌الوجود مفهومي كلي است و در بحث توحيد واجب‌الوجود در پي اثبات وحدت مصداق آن هستيم. اين سخن با آموزه اديان پيرامون خداي واحد شخصي سازگار نيست. شايد براي رفع اين نقيصه برخي بر اين باور شدند كه مفهوم واجب جزيي است و حتي فرض صدق بر افراد كثير براي آن محال است. بر اين اساس، در اولين برخورد با اين مفهوم ممكن است تصور كلي بودن آن به ذهن بيايد ولي با تحقيق بيشتر مشخص خواهد شد كه اين تصور پنداري بيش نيست. در اين مقاله در پي بررسي اين ادعا هستيم و نظرهاي موافق و مخالف را بررسي مي‌نماييم.

To many philosophers the concept of Necessary being is a universal concept and in proving unity of necessary being we are to demonstrate the unity of what is signified (mesdaq) of it. This view is not consistent with the doctrine of personal single God of theistic faiths. In order to meet the challenge some come to believe that the concept "necessary beingʹʹ is a particular one in such a way that it is impossible to conceive multiple instances for it. Accordingly, universal as it may seem to be at the first glance, through further examination it become clear that it is particular. This article is to examine the pros and cons of the this philosophical view.