تاثير پرورش توام ميگوي سفيد غربي ( (Litopenaeus vannamei و ماهي كفال خاكستري (Mugil cephalus) بر تنوع و شيوع گونه هاي باكتري جنس ويبريو در مزارع پرورش ميگو

The present study was conducted to investigate the effects of co-culturing of Western white shrimp, Litopenaeus vannamei and grey mullet, Mugil cephalus on diversity and incidence of vibrio bacteria f

تحقيق حاضر با هدف بررسي تاثير پرورش توام ميگوي سفيد غربي (Litopenaeus vannamei) و ماهي كفال خاكستري (Mugil cephalus) بر تنوع و شيوع باكتري هاي بيماري‏زاي جنس ويبريو در استخرهاي خاكي پرورش ميگو طي چهار ماه پرورش انجام شد. بدين منظور تعداد نه استخر 600 متر مربعي در قالب سه تيمار پرورشي و هركدام با سه تكرار آماده سازي، آبگيري و با تراكم 20 پست لارو (ميانگين وزني 001/0±007/0 گرم) در هر متر مربع ذخيره سازي شدند. چهل روز پس از ذخيره‏سازي ميگو، بچه ماهيان كفال خاكستري (ميانگين وزني 5/5 ± 35 گرم) با تراكم هاي 0 قطعه (گروه كنترل)، 2 قطعه (تيمار1) و 4 قطعه (تيمار2) در هر 100 متر مربع استخر ها رهاسازي شدند. جهت شناسايي آلودگي باكتريايي، هر ماه از هر استخر 10 قطعه ميگو به صورت تصادفي صيد و سپس توسط ظروف استريل همراه با هواده به‏صورت زنده به آزمايشگاه مركز تحقيقات شيلاتي آب هاي دور منتقل شدند. در آزمايشگاه از بافت هاي آبشش، هپاتوپانكراس و همولنف نمونه‏برداري و نمونه ها در محيط هاي كشت مخصوص كشت شدند. طبق نتايج كشت باكتريايي، در مجموع شش گونه ويبريو شامل ويبريوآلجينوليتيكوس (Vibrio alginoliticus)، ويبريو فلوياليس (Vibrio fluvialis)، ويبريو كاستيكولا (Vibrio costicula)، ويبريو اسپلنديدوس (Vibrio splendidus)، ويبريو نرتس (Vibrio nerets)، ويبريو ناتريجنز (Vibrio natrigenes) شناسايي شدند. درصد شيوع آلودگي باكتريايي در ميگو هاي تيمار 1 (46/2%) و 2 (7/3%) به طور معني داري كمتر از گروه كنترل (47/23%) بود (05/0P < ). همچنين گونه هاي ويبريو شناسايي شده در هر گروه آزمايشي عبارت بودند از: (گروه كنترل): ويبريوآلجينوليتيكوس، ويبريو فلوياليس، ويبريو كاستيكولا، ويبريو اسپلنديدوس، ويبريو نرتس، ويبريو ناتريجنز ، (تيمار 1): ويبريوآلجينوليتيكوس، ويبريو فلوياليس (تيمار 2): ويبريو ناتريجنز. در مجموع نتايج اين تحقيق نشان مي دهد كه ماهي كفال خاكستري به عنوان يك گونه پرورشي ثانويه مي تواند تاثير مثبتي در كنترل بيماري‏هاي ناشي از باكتري ويبريو ميگوي سفيد غربي داشته باشد. احتمالاً اين تاثير به صورت غيرمستقيم و از طريق كاهش بار مواد آلي آب و بهبود كيفيت آب محيط پرورش مي باشد.

The present study was conducted to investigate the effects of co-culturing of Western white shrimp, Litopenaeus vannamei and grey mullet, Mugil cephalus on diversity and incidence of vibrio bacteria from shrimp ponds during 4 months experiment. 9 earthen ponds (600 m2) as three treatments with three replicates were established in Gwadar area (located in the coastal area of Oman Sea, southeastern of Iran). The shrimp post-larvae (PL) 0.007 ± 0.001 g in weight were stocked at density of 20 post-larvae/m2 in each experimental pond. After 40 days shrimp stocking, mullets with size of 20-50 cm were stocked at densities of 0 (control group), 2 (Treatment 1) and 4 (Treatment 2) fish per 100 m2 of ponds respectively. For bacterial study, shrimps were captured monthly as alive and tissue samples taken from gill, Hemolymph and hepatopancreas. According to bacterial inoculation data, six bacterial species including Vibrio alginoliticus, Vibrio fluvialis, Vibrio costicula, Vibrio splendidus, Vibrio nerets, Vibrio natrigenes. Bacterial incidence percent in treatment 1 (2.46%) and 2 (3.7%) were significantly lower than control group (23.47%) (P < 0.05).Also, identified vibrio species in each experimental group were: (control group): Vibrio alginoliticus, Vibrio fluvialis, Vibrio costicula, Vibrio splendidus, Vibrio nerets, Vibrio natrigenes, (Treatment 1): Vibrio alginoliticus, Vibrio fluvialis, (Treatment 2): Vibrio natrigenes. In conclusion, our results show that grey mullet as a secondary species has positive effect on control of vibrio spp. of white shrimp. Likely, this effect indirectly returns to reducing of organic matter content of sediment and improvement of water quality by mullet.