شماره ركورد :
720158
عنوان مقاله :
معرفت‌شناسي متداول و محدوديت‌هاي ذاتي آن براي تحليل و تبيين انديشه‌هاي معرفتي ديني، مثل «ايمان»، «كفر»، «شرك»، و «نفاق»
عنوان فرعي :
Common Epistemology and Its Natural Limitations for Analysis and Interpretation of Religious Epistemological Thought
پديد آورندگان :
عباسيان چالشتري، محمدعلي نويسنده دانشگاه علامه ,
اطلاعات موجودي :
فصلنامه سال 1392 شماره 35
رتبه نشريه :
علمي پژوهشي
تعداد صفحه :
22
از صفحه :
115
تا صفحه :
136
كليدواژه :
معرفت , نفاق , اخلاص , اعتقاد , ايمان , دليل يا توجيه معرفت‌شناختي , دليل يا توجيه عمل‌شناختي , شرك , كفر
چكيده فارسي :
«اعتقاد» بهعنوان گرايشي روان‌شناختي به صدق يك قضيه، به اعتباري، داراي دو وجه است: (1) از يكسو اعتقاد به يك قضيه با خود پيامدها و لوازمي عملي را بههمراه مي‌آورد. هنگامي كه ما واجد يك اعتقاد مي‌شويم مقارن با آن گرايش‌هاي روان‌شناختي ديگري هم در ما پيدا مي‌شوند. يك اعتقاد نه تنها مي‌تواند رفتاري از ما را تغيير دهد، بلكه بيش از آن زندگي ما را تحتتاثير خود قرار دهد. ما اين وجه از اعتقاد را وجه «عمل شناختي» آن مي‌ناميم؛ (2) از سويديگر يك اعتقاد مي‌تواند ما را به صدق و كذب قضيه‌اي رسانده يا دست‌كم به آن نزديك سازد. فيلسوفان معرفت‌شناس با جدا ساختن وجه اخير اعتقاد كه ما آن را وجه «معرفت‌شناختي»، خواهيم ناميد، از لوازم و پيامدهاي عملي آن اعتقاد، منحصراً خود را به صدق و كذب و دليل يا فرآيند، موصل به صدق و كذب محدود ساخته‌اند. از نگاه معرفت‌شناسان آن‌چه به يك اعتقاد ارزش و شان معرفتي مي‌دهد صدق و كذب، دلالت او بر واقعيات موجود در عالم، و موجًه و ناموجًه، يا موثق و ناموثق، بودن است، و نه پيامدها و لوازم عملي آن. معرفت‌شناسي با محدود ساختن خود به اين وجه از اعتقاد در قلمرو انديشه‌هاي بنيادي اسلام، مثل «ايمان»، «كفر»، «شرك»، و «نفاق» به چيزي خنثي و بي‌خاصيت تبديل مي‌شود. اصطلاحات و انديشه‌هاي بنيادي قرآن، مثل «ايمان»، «كفر»، «شرك»، و «نفاق» كه تركيب و تلفيقي از وجوه معرفتي و عمل‌شناختي هستند، ديگر نمي‌توانند مورد تحليل و مطالعه اين نوع معرفت‌شناسي قرار بگيرند؛ مگر آن‌كه برخلافِ نگاه قرآني به آن‌ها، مرزبندي هويتي ميان آن‌ها برداشته شود و آن‌ها به مفاهيمي با هويت معرفتي يكسان و واحد تبديل شوند.
چكيده لاتين :
As the psychological tendency to accept a proposition as true, belief has two aspects; on the one hand, it leads to practical consequences. When we hold a belief, other psychological tendencies emerge as a result. A belief can not only change our behavior but also affect our life to a large degree. This is called the “pragmatic” aspect of belief. On the other hand, a belief can lead or at least bring us closer to the truth or falseness of a preposition. It is called the “epistemological” aspect of belief in this paper. Ignoring the second aspect, epistemological philosophers only address truth or falseness and reason or process. In their viewpoint, it is only truth or falseness, reference to facts, permissibility or impermissibility, and reliability or unreliability that make a belief epistemologically significant. Therefore, epistemology fails to address such Islamic principles as “faith” , “atheism” , “polytheism” , and “discord”. As the main terms and notions stated in the Holy Qur’an, they are the combinations of the two aspects of belief and have to lose this feature to enter the realm of epistemological research.
سال انتشار :
1392
عنوان نشريه :
حكمت و فلسفه
عنوان نشريه :
حكمت و فلسفه
اطلاعات موجودي :
فصلنامه با شماره پیاپی 35 سال 1392
كلمات كليدي :
#تست#آزمون###امتحان
لينک به اين مدرک :
بازگشت