مقايسه نقش معلم، شاگرد، مدرسه، روش هاي تدريس و اهداف تعليم و تربيت در دو ديدگاه ايده آليسم و پراگماتيسم

هر گاه سخن از يك نظام آموزشي برگرفته از مكتبي فلسفي است، نظام فكري خاصي به ميان مي آيد، بسته به ايديولوژي آن مكتب به طبع نحوه تعامل و ارتباط بين عناصر اصلي تعليم و تربيت مانند: معلم، شاگرد، مدرسه، روش هاي تدريس، اهداف تعليم و تربيت و ... متفاوت خواهد بود. اين تفاوت گاه به محوريت معلم و گاهي به محوريت شاگرد يا شكل سوم محوريت ساير عناصر مانند محتواي درسي منتهي مي گردد كه در هر كدام نقش و جايگاه معلم، شاگرد و ميزان اثرگذاري هر كدام بر نحوه و ميزان شكل گيري شخصيت انساني متفاوت خواهد بود. به دليل تنوع و گستردگي مسايل آموزشي و از طرفي اهميت غيرقابل انكار آنها، هدف در اين مقاله بررسي و مقايسه نقش معلم، شاگرد، مدرسه، روش هاي تدريس و اهداف تعليم و تربيت در دو ديدگاه ايده آليسم و پراگماتيسم است و در اين راستا از روش توصيفي- تحليلي استفاده شده است كه طبق آن ابتدا به توصيف مطالب از كتب مختلف پرداخته و سعي در بررسي و تحليل آنها به عمل آمده است. در نهايت نتايج بدست آمده به صورت نكاتي موردي و كاربردي ذكر شده است تا تمامي افرادي كه به نوعي با مسايل آموزشي و تربيتي سروكار دارند به ويژه مربيان گرامي با توجه به شرايط، محيط، اهداف و نيازهايشان بتوانند آنچه مناسب تر است را برگزينند.